فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, January 20, 2008
غذای نذری :

این غذای نذری توی ایران حکایت غریبی داره . میگن اصلش این بوده که عده ای که دستشون به دهنشون میرسید , هر سال یکی دو بار غذایی میپختن و مردم نیازمند رو غذا میدادن تا ثوابی برده باشن و یه کار خیر انجام داده باشن . تا اینجای قضیه کار خیلی خوبی بوده . ولی متاسفانه کار اونجا خراب شد که فاصله طبقاتی زیاد شد و ملاک انسان بودن افراد هم دین و مذهب اونها تعیین شد !! یعنی تو این دوره زمونه دارن طوری برای مردم جا می اندازن که طرف مومن و مذهبی باشه یعنی خیلی انسانه و هر کسی که مذهبی نباشه , بویی ازانسانیت نبرده ! و بدتر از همه اینکه این مذهب نماییها بوی ریا به خودش گرفته و نه تنها به مذهب گند زده بلکه چهره اونو در بین مردم و مخصوصن جوونها بسیار کثیف و چندش آور و کمرنگ کرده طوریکه امسال به جرات میتونم بگم یکی از کم تعداد ترین و بی سر و صدا ترین عاشوراهای عمرم رو دیدم . دستجاتی که دیدم , فقط مشتی پیرزن و پیرمرد و جوونهای معلوم الحال (!) همراهیش میکردن . تعداد منازلی که امسال غذای نذری پخش میکردن به تعداد انگشتان دست رسیده بود در محل ما و باقی قضایا که نشون از عدم استقبال مردم از حرکت هایی هست که رنگ و لعاب مذهبی دارن .
http://farm3.static.flickr.com/2345/2203821166_0ca0a49740.jpg?v=0
مذهب شاید از نظر خیلی ها موجه و خوب باشه , ولی حرمت و احترام و ارزش مذهب تا زمانی باقیه که در قلب افراد نکه داشته بشه و جار نزن یا ایها الناس من مسلمونم ! وسط خیابون راه بندون درست کنن و نماز بخونن . نیمه شب عربده بکشن و یا حسین سر بدن . قمه زنی و زنجیز تیغ دار بزنن . با پول حروم نذری بدن . این یعنی ریا . نماز خونی , مسجد ساختن نماز بخونی . حسین رو دوست داری , تو قلبت دوست داشته باش و مردم رو زابه راه نکن .
زمانیکه مذهب رو به مسائل مادی و فخر فروشی و تظاهر و ملاک انسان بودن آلوده میکنن و هر کاری و هر پدیده ای و هر اتفاقی رو در مذهب سراغ میگیرن , نتیجه میشه نفرت فزاینده از مسائل دینی و مذهبی و کمرنگ شدن و بی اهمیت شدنش بین مردم ! در مورد شناخت مذهب بهتره به جمعیت جوان اون کشور که آینده ساز هستن نگاه کرد نه میان سالان و افراد مسن ! جوون های ما که 70% جمیعت ایران رو تشکیل میدن نه تنها مذهبی نیستن که از مذهب زده شدن . نکته جالب توجه اینه که نیمی از این جوونها در خانواده های شدیدن مذهبی هم متولد شدن ولی میبینی مادر چادر به سر میکنه و دختر با تیپ ( تبرج – رادانی ) در کنار مادر قدم میزنه !!!!!!
بعبارتی میشه اینطور گفت که هرگز در طول 1400 سال تحمیل مذهب اسلام در ایران , مردم تا این حد از مذهب روی گردان نبودن و مذهب تا این حد به سقوط نزدیک نشده بود حتا در دوره ای از حکومت گذشته که بقول مذهبیون به دوران طاغوت شهرت پیدا کرده , اعتقادات مردم بسیار قویتر از امروز بود و ریاکاری و تظاهر و کثافت در اون جایی نداشت و همه بی ریا و مخلص و معتقد قلبی بودن نه ظاهری !!
امروزه اگه مردم برای نذورات سر و دست میشکنن نه بخاطر اعتقاداتشون , که بخاطر سفره های خالی از پول نفت (!) اونهاست . بخاطر تورم افسار گسیخته ست , بخاطر فقر عمومی و اختلاف طبقاتی نجومی اونهاست .
پریروز حدود 40 نقطه تهران رو که غذای نذری پخش میکردن از شمال تا جنوب و شرق و غربش رو رفتیم . نکته بسیار جالب این بود که هر جایی که میگفتن ما غذا بیرون نمیدیم و تشریف بیارین داخل و اینجا غذا بخورین , کسی طرفشون هم نمیرفت و حسینه ها و مکانهای اونها خالی از جمعیت بود و مردم فقط بدنبال جمع کردن غذا برای چندین روزشون بودن . ماشین ها پر بود از آدم و خیابونها شلوغ تر از هر روز . مردمی که از بی بنزینی له له میزنن , در به در بدنبال غذا میگشتن تا شکمشون رو سیر کنن . ماشینها حکم هلیکوپتر هایی رو داشتن که تعدادی کوماندو سوار کرده و در حال گشت زنی هستن و به محض پیدا کردن یک نقطه آشوب زده , چتربازها رو پیاده میکنه و منتظر پایان عملیاتشون میشینه تا با دستی پر برگردن و سوار بشن و به ماموریت بعدی برن !!!! این دیگه اعتقاد نیست و فقره ! خود اسلام بارها تاکید کرده شکم گرسنه دین و ایمان سرش نمیشه و این حقیقت محضه که شکم گرسنه شرف هم سرش نمیشه چه برسه به ایمان !!!!
در محلات پایین شهر , اطراف بازار , ری , ورامین , ناصر خسرو و ... بازار نذورات و دستجات عزاداری بیشتر از بالای شهر بود ولی با همین رنگ و لعاب و باز هم بسیار کمتر و کمرنگ تر از سالهای گذشته . کلن بافت قدیمی و سنتی شهر تهران مذهبی تره بخصوص اطراف محوطه بازار که به آخوند نشین معروفه ولی با اینجال باز هم شور و رونق گذشته رو نداشت .
در این بین خوبه یادی کنیم از اونهایی که مستحق واقعی بودن ولی لقمه ای غذای نذری به گلوشون فرو نرفت و سیرها و ثروتمندان اجازه ندادن به اونها برسه . اونها راضی نشدن لقمه ای از این غذاها رو بخورن و عزت نفس خودشون رو حفظ کردن . اگه کمی صادق و عاقل باشیم متجوه میشیم که یک آقای بازاری که 10 تا دیگ غذا بار میذاره و قیمت هر دیگ 500 هزار تومن در میاد , این آدم یکسال تمام توی همون بازار سر مردم رو میتراشه و 2 لا چند لا به مردم اجناسش رو قالب میکنه و ثروت نامشروع کسب میکنه , و بعد در یک اقدام نمادین مذهبی (!) فقط سود یک هزارم از فروش یا بعبارتی مال مردم خوریش رو تبدیل به غذای نذری میکنه و به خورد خلق الله میده که روی اول سکه تظاهر و روی دوم کسب اعتبار در بین کسبه و همسایگان خودشه !
http://farm3.static.flickr.com/2038/2203003103_a091a4f751.jpg?v=0
چرا یک کارمند ساده دولت , یک کارگر زحمتکش , یک معلم و یک بازنشسته و حتا یک پزشک ... نمیتونه غذای نذری پخش کنه ؟ برای اینه که پول حلال میخورن و کسی با پول حلال ثروتمند نمیشه ! یا باید ارث و گنج قارون داشته باشی , یا تحصیلات فوق العاده داشته باشی یا دزد و پدر سوخته باشی یا دولتی باشی !!!!! بجز این توی این دوره زمونه نمیتونی پولدار بشی !!! و دریغ و افسوس که در پایان طبق معمول آدم های سیر و پولدار حریص تر از همیشه و سیرتر از همیشه شدن و آدم های نیازمند , گرسنه تر از همیشه . شکم دارا ها سیرتر شد و پلوها به شکم ثروتمندان رفت , دود هیزم دیگ ها هم به چشم فقرا . پدرم حرف قشنگی میزنه و میگه : اگه آدم گرسنه و فقیر نباشه که ما پولدار نمیشیم . درست نمیگه :

دیروز از صبح آرتین مثل مرغ سر کنده هی بال بال میزد و بی قرار بود . آخر هم طاقت نیاورد و گفت من یه سر میرم بیرون بر میگردم ! از خونه که رفت بیرون دلم شور افتاد . میدونستم این هر وقت اینطوری بی قراری میکنه , یه اتفاقی می افته و یه گندی میزنه . حالا چی تو سرش افتاده بود رو نمیدونم . دقیقن 2 ساعت بعد برگشت خونه و از دم در منو صدا کرد که بیا ببین چیکار کردم برات ! " همیشه هم برای خاطر منه ولی نمیدونم چرا باب میل من نیست و اسمش برای منه " رفتم دم ماشینش و میبینم یا خدا ! صندوق عقب رو پر کرده از غذای نذری ! میگم : مگه من نگفتم از این چیزا تو خونه من نمیاد ؟ گفت خب تو نخور من میخورم , من اعتقاد دارم ! میگم آخه پدر سگ ! اعتقاد داری برو یه ظرف بگیر کوفت کن ! چهل تا ظرف رفتی گرفتی برای چی ؟؟؟؟ گفت همه رو میخورن تو نگران نباش . http://farm3.static.flickr.com/2308/2203003109_0676dd8a38.jpg?v=0
همه رو برداشت و آورد چید کف آشپزخونه و شروع کرد باز کردن ظرف ها . هر مدل غذا که بگی توش بود . قرمه سبزی . چلوکباب . قیمه . ته چین . زرشک پلو با مرغ . ته دیگ ! موقع ناهار که شد گفتم : تو همه اینا رو نخوری من تو رو 5 ماه تو تخت خودم راه نمیدم ! باید بری یه اتاق دیگه بخوابی و چیزتو بذاری تو آب نمک ! مگه اینکه همه این غذاها رو همین الان بخوری !!! البته میدونستم اشتهاش زیاده و میتونه 5 بشقاب برنج رو یه جا بخوره ولی مطمئن هم بودم 40 پرس غذا رو عمرن نتونه بخوره و میخواستم به مرگ بیافته تا این گدا صفتی از سرش بیافته .
من و مرتیکه غذایی که خودم پخته بودم رو داشتیم میخوردیم و اینم هی ظرف ها رو باز میکرد و خالی میکرد تو بشقاب و میخورد . حالا از شانس منم ظرف ها خیلی کم بود و تو هر کدوم یه کفگیر برنج و یه ملاقه خورشت بود . به هر حال 17 تا ظرف رو خالی کرد و بالاخره به زبون اومد و گفت : شیوا ! سیر شدم !!!!
- سیر شدی ؟ بیجا کردی سیر شدی . 20 تا دیگه مونده .
گشت و گشت و یه ظرف ته دیگ برداشت و اونم زوری خورد و دوباره گفت : شیوا خفه شدم !
- خفه شدی ؟ بمیری ! همه رو باید بخوری !
قرمه سبزی برداشت و 2 قاشق خورد و گفت : شیوا مردم ...
- پس بالاخره مردی ؟ از چشمات زد بیرون ؟؟؟ حالا فهمیدی رفتی چیکار کردی ؟ مگه ما گداییم یا محتاجیم به غذای دیگران که رفتی 40 پرس غذا جمع کردی آوردی ؟ هوس کرده بودی میرفتی 2 – 3 تا میگرفتی همون بیرون میخوردی می اومدی خونه . این همه رو به چه انگیزه ای گرفتی ؟
بابا گرفتم چند روز بخورم اینقدر به من غذای آب پز ندی !!
- بدبخت ! من به فکر سلامتیت هستم که شکمت شده مثل طبل . به اون بابات نگاه کن . شکمش از خودش جلوتر میره دو بار هم سکته کرده . میخوای بمیری ؟
من تو زندگیم غذای آب پز نخورده بودم که با تو خوردم .
بمیری هم غذای سرخ کرده و گوشت و مرغ درست نمیکنم . همینه که هست . ناراحتی برو خونه ننه ت اینقدر بخور تا بمیری ! هفته ای یه بار یه وعده گوشت یه وعده مرغ یه وعده ماهی باقی گیاهی ! حالا واسه اینکه آدم بشی و این غذاهات هم هضم بشه بر میداری همه این غذاها رو پیاده میبری پخش میکنی بین بقال و نونوا و هر عمله جوادی که تو خیابون دیدی تا یاد بگیری اینقدر حرص نزنی . به این گدا گشنه ها , زهرا خانم اینا هم چند تا ظرف بده .

دلم براش میسوخت با این شکم پر از غذا باید اینها رو پخش میکرد ولی حقش بود و باید انسان میشد ! خلاصه همه رو برد پخش کرد و سری آخر که غذای زهرا خانم رو داد و برگشت دیدم تو دستش 2 تا سطل شله زرده ! گفت اینار و زهرا داد به تو .
- زهرا غلط کرد با تو . میدونه من شله زرد بدم میاد نمیخورم . برو پس بده یا بده به هر کی دلت میخواد وگرنه میریزم تو توالت !
رفت و برگشت و افتاد زمین چارتاق گرفت خوابید . خرخر میکرد مثل دایناسور !!!! دلم میخواست میرفتم بالای مبل و جفت پا میپریدم رو شکمش . دیوانه . عصر رفتم نون سنگک بخرم , نونوا تا منو دید هوار زد به شاگردش و گفت یه خشخاشی مخصوص واسه خانم بپز !!!!!!! حالا جلوی این همه آدم . یهو صد تا چشم برگشت طرفم و کلی خجالت کشیدم . انگار غذاها کار خودشو کرده بود ... خلاصه یه نون داد بهم از قدم بلندتر بود . هر کاری هم کردم پولشم نگرفت . اومدم خونه و جریان رو برای آرتین داشتم تعریف میکردم که گفت : معلومه وقتی 20 پرس غذا و 2 تا سطل بزرگ شله زرد بدی بهشون بایدم ازت پول نگیرن !!!!! معلوم شد آقا از تنبلیش همه رو داده به نونوایی که چند قدم بیشتر راه نره . خلاصه که اینم از حکایت غذای نذری ما ...

در حاشیه :
- چند روزه هی میان دم خونه و میگن پول بدین برای آقا نذری بپزیم یا میگن داریم پول جمع میکنیم نذری درست کنیم ! هزار تومن دو هزار تومن هم نمیخوان . یک میلیون . دو میلیون میخوان ! حالا کاری به کار خیر و ... ندارم ولی سوالم اینه که یکی میخواد صواب کنه خودش جیب نداره و باید از جیب دیگران مایه بذاره ؟
- بین غذاهایی که آرتین آورده بود میگشتم , بعضی هاشون واقعن افتضاح بودن و نمیدونم نیت پزنده اونها چی بوده ؟ برنج خارجی شفته شیش من , روش اندازه یه قاشق غذاخوری مرغ ریش ریش کرده با 3 – 4 تا دونه زرشک و بجای زعفرون هم جوهر زعفرون ریخته بودن ! گفتن نذری بده نگفتن , تف و لعنت برای خودت بخر .
- موقع عکس گرفتن رفتار خیلی بدی با آدم میکنن بعضی ها ! مخصوصن مردها . یا فحش میدن یا عربده میکشن که خانم نگیر . بعضی جاها هم تا دوربین دستت میبینن میگن اگه بگیری زنگ میزنیم 110 ! نمیدونم چه بلایی سر مردم آوردن که اینقدر از دوربین میترسن .
- یه جا یه دسته دیدم که با کلی تشکیلات و وانت و ... میرفتن و پیچیدن توی یه کوچه . پشت سرشون یه دسته کوچیک افغانی حرکت میکرد که حتا آخونشونم افغانی بود . بدبخت ها موتور برق و آمپلی فایرشون رو توی فرقون گذاشته بودن میبردن . به دسته ایرانی ها که رسیدن , چند تا بسیجی ریختن سرشون و یه کتک مصفل بهشون زدن . نمیدونم دسته مال حسین بود یا ارث پدرشون ؟
http://farm3.static.flickr.com/2164/2203003119_b1aae76545.jpg?v=0
- زن هایی که می اومدن نذری بگیرن رو دلم میخواست ببینین . وقتی سینی های غذا می اومد شیرجه میزدن . باور کین وقتی هیتلر به استالینگراد حمله کرده بود مردمش اینقدر قحطی زده نبودن !!! http://farm3.static.flickr.com/2027/2204514586_c61dd92faa.jpg?v=0
- زن هایی که به دنبال نذری میگشتن و تو صف ها بودن , سر و وضع و ظاهرشون و لباس هاشون یه دیگ نذری رو میخرید . ماشین هایی که ازش مردم پیاده میشدن زیر 50 – 60 میلیون قیمت نداشت ولی در به در دنبال نذری بودن . یکی از ماشین ها رو خودم 4 جای متفاوت دیدم که از هر جا داشتن جمع میکردن .
- دعوا و کتک کاری و فحش خوار – مادر دادن به هم سر غذای مفت و مجانی هم از اون چیزایی بود که شان مذهب و انسانیت رو شدیدن پایین میاره و متاسفانه همه جا کم و بیش دیدم !
- یکی از نکات بسیار جالبی که دیدم این بود که دولت بعضی جاها غذای نذری و شربت و چایی پخش میکرد . مردم وقتی چشمشون به عبارت دولت می افتاد در میرفتن و میگفتن پول حروم از گلوی ما پایین نمیره و پشت سرش فحش بود که به احمدی نژآد میدادن و میگفتن اگه راست میگفت پول نفت رو بهمون میداد !
- نماز خوندن وسط خیابون هم بدعت جدیدی بود که ندیده بودم و دیدم ! بیخود نیست جوک میسازن که بعد از انقلاب جای عرق خوری مردم از خیابون رفته به خونه ها و محل عبادت از خونه ها رفته وسط اتوبان !!!! http://farm3.static.flickr.com/2264/2203821180_8e50dcf4e5.jpg?v=0
- مخارجی که برای تزئینات و علم ها و ... میشه به نظر من میتونه خرج خیلی آدم های محتاج و نیازمند بشه . پخش کردن سر بندهای یا حسین و پارچه ها و طبل و ... همه خرجهایی بیخود هستن !
- تا جایی که من دیدم هیچ جا یه نیازمند غذا دریافت نکرد و ریخت و قیافه این عزادارها باور کنین شبیه هیچ نیازمندی نبود !!! حالا یا تغییر لباس داده بودن یا شاید هم دوربین مخفی بوده ؟ الله اعلم !
http://farm3.static.flickr.com/2160/2203003107_862cd0296f.jpg?v=0
http://farm3.static.flickr.com/2172/2201002265_2493311dbb.jpg?v=0
تنها نیازمند واقعی همین گربه ای بود که نمیدونم ته مونده غذای کی رو داشت میخورد :
http://farm3.static.flickr.com/2281/2200987805_98ee107a85.jpg?v=0

و خلاصه اینکه نظر من یکی اینکه که کاش روی بحث عاشورا یک تحقبق جهانی میشد و صحت اون بر همگان آشکار تا این همه سال مردم علاف نشن و روزی نرسه که همه بفهمن اصلن نه حسینی بوده نه عاشورایی . برای بشریت مایه ننگ میشه یه وقت چون تا جایی که ما میدونیم حسین یاغی بود و به بهانه حج به ست ایران حرکت میکنه برای جمع کردن سپاه بر ضد یزید و در اردوی خودش 5000 ایرانی داشته . زمان جنگ هم این 5000 ایرانی اول میجنگن و کشته میشن و بعد چند عرب باقی مونده از حسین دفاع میکنن و کشته میشن ولی تاسف آور اینکه در طول تاریخ اسلام نامی از اون 5000 ایرانی که در کنار حسین جنگیدن و کشته شدن هرگز آورده نشد !!!!!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001