فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, November 04, 2007
بحران کار :

این روزها یکی از دغدغه های مردم و جوونها و خانواده ها شده کار ! جوون ها رو که بیخیال . از دم مرخص ! کار پیدا کنن باید کلاهشونو بندازن هوا ! خارج هم نیست که طرف بره ظرف بشوره یا تو پمپ بنزین کار کنه و بتونه خرجشو در بیاره و یه زندگی ساده برای خودش دست و پا کنه ! 3 شیفت کار کنه تازه میتونه یه زندگی فقیرانه برای خودش دست و پا کنه ! البته با روزی 20 ساعت کار کردن ! خب طرف مغز خر نخورده برای هیچ و پوچ اینقدر جون بکنه . میشنه خونه باباش ! مشاغل دیگه هم البته هست ! خلاف ! پولش هم خوبه و جوابگو هست .. ولی خب هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه ! به هر حال وقتی قراره تو مملکتی 3 صفر از واحد پولی کشور کم کنن و جنگ بشه و 100 مدل تحریم بشیم , دیگع کار کردن کیمیاست !
آقا کار کردن مردها مساله ای هست که باید جدن بهش رسیدگی بشه ! مرد کلن آفریده شده برای کار کردن . از دوران ماقبل تاریخ تا امروز همیشه این مردها بودن که مثل تراکتور کار کردن ! مردی که کار نکنه مثل الاغ لنگ میمونه که باید یه گلوله حرومش کرد !!!!! البته خیلی دلایل زیادی وجود داره که اگه مردی کار نکنه و کار نداشته باشه , فجایعی اتفاق می افته اون سرش نا پیدا ! حالا مجرد باشه , مهم نیست . تف سربالاست و خودش پاسوز میشه ولی وقتی شریک زندگی داشته باشه و زندگی مشترکی رو آغاز کرده باشه , اتفاقات فجیعی پیش میاد ! کلن اینو بدونین ژن مردها با ژنتیک چهارپاها شباهت جدا نشدنی داره و همونطور که اسب و قاطر رو به گاری میبندن و ازشون کار میکشن , مردها هم باید کار کنن و همونطوری که قاطری که نتونه کار کنه بدرد مردن میخوره , مردی هم که کار نکنه بدرد جرز لای در مستراح میخوره :

چند ماهی میشه که آرتین بیکاره . از وقتی از انگلیس برگشتیم تا حالا , آقا بیکاره . هر چی بهش میگم برو سر کار , میگه یا کار نیست یا بهانه میکنه که ما که چند ماه دیگه قراره بریم دوباره انگلیس و برای چی برم کار کنم ؟ و یا همون چرک کف دست یعنی پول رو مثال میزنه و میگه : ما که وضعمون خوبه و تا آخر عمر تامین هستیم دیگه چرا برم کار کنم ؟
حالا فکر نکنین که خب کار نمیکنه نکنه و پول دارین و مشکلی که ندارین ! اتفاقن مشکل اینه که همین پول باعث شده زندگی ما به شکل فجیعی عجیب و غریب بشه ! اصولن اینو بدونین که آدمی که بیکاره , مخش میگوزه ! ک .. خل میشه ! دست به کارهایی میزنه که هیچ دیوانه زنجیری ای از این کارها نمیکنه و خلاصه : خل و چل میشه !!!!! بعد هم این اتفاق وقتی افتضاح تر خودشو نشون میده که مجرد نباشی و اونوقت احمدی نژآد بیار , باقالی بار کن . مردهایی که خونه نشین هستن رو به هیچ شکلی نمیشه تحمل کرد ! این مردها یا از همه چی ایراد میگیرن یا غر میزنن یا هر چیزی دستشون میاد بهش ور میرن خرابش میکنن و خلاصه فقط ترکمون و اعصاب خرد کردن از دستشون بر میاد و اینقدر عاصیت میکنن که دلت میخواد از شدت عشق و علاقه با کارد قفسه سینه شونو بشکافی و قلبشونو از تو سینه بکشی بیرون !!!!!!!! حالا از وقتی هم این یابو بیکار شده , من زندگیم سیاه شده ! صبح ها اگه ولش کنم تا لنگ ظهر میخوابه . حتا سابقه 2 بعد از ظهر رو هم داره !!! وقتهایی که صبح زود میرم سر کار و یادم میره بیدارش کنم یا ساعت براش کوک کنم یا از شرکت بهش تلفن کنم , آقا رو ول کنی 24 ساعت فول میخوابه !
مساله بعدی لش و چاق شدنشه که هر روز که میگذره آقا داره پهن تر میشه . وقتهایی که خونه هستم , باباشو جلوی چشم هاش میارم و رژیم بهش میدم ولی وقتهایی که نیستم آقا چنان جبران مافات میکنه که همونی که لاغر شدن دوبله میاد سر جاش !!!!!
مساله بعدی اینه که آقایون بیکار سرشون با چیزشون بازی میکنه و کارهای فجیعی انجام میدن با اون زهرماری در عالم بیکاری که برای یه زندگی مشترک این مسائل نفرت انگیزه ! حالا بهش اشاره نمیکنم که از راه به در نشین !
مورد بعدی اینه که غرغر کردن این آدمها تمومی نداره و سر هر چیزی غر میزنن و مغزت رو سوهان میکشن !!!! دلت میخواد تک تک ظرف و ظروف خونه رو تو ملاجشون خرد کنی ! حالا ایرادهاشون بنی اسرائیلی ها ! مثلن چرا گنجیشک ها اینقدر میخونن ؟ چرا چمن های این ور باغ کم پشته اون ور پر پشت ؟ و خلاصه از یه چیزایی ایراد میگیره که مغزت تیر میکشه !
مشکل بعدی افسرده شدنشونه ! اینها تنها میشن چون همه دوست هاشون کار میکنن و وقت ندارن و این آقا هم که بیکاره , دلش میخواد بره کوه و اینور و اونور و بگرده ولی کسی نیست همراهیش کنه و میشه زمین گیر !
عرضه هیچ کاری رو هم نداره و آدم میترسه هر کاری رو بهش بپساره یا ازش چیزی بخواد .

خلاصه من با آدمی سر و کار دارم که داره منو دیوونه میکنه و دلم میخواد از دستش سر به بیابون بذارم . هم خلوت زندگی منو گرفته و هم همه ش زیر دست و پاست و هر کاری میکنم و هر جا میرم دنب منه و بقول معروف آویزونه !!!!!!
چند وقت پیش بهش گفتم بیا شرکت پیش من کار کن , اولش قبول کرد و دو روزی با هم میرفتیم و بر میگشتیم . روز سوم دیدم یکی از کارمندای خانم اومد پیشم و با کلی شرمندگی و ... گفت :
- ببخشید این آقا به من پیشنهادهای بدی میده و اگه میشه جاشونو عوض کنین یا من استعفا میدم !!! صداش کردم و میگم : تو خجالت نمیکشی با زن مردم لاس میزنی ؟ میگه بابا مگه چی گفتم بهش ؟ گفتم جمعه میای بریم کوه ؟
- پدر سگ ! مگه دوست دخترته که بهش میگی بریم کوه ؟ پس من اینجا هویجم ؟
تو که اهل کوه نیستی . منم گفتم با این برم ...
خلاصه فرستادمش طبقه پایین پیش سبیل ها ! دو روز نشده دیدم راندمان کار اومده پایین و تحقیق کردم و دیدم همه همکاراشو اغفال کرده و یا با کامپیوتر بازی میکنن یا ورق بازی میکنن یا به بهانه ای از اداره جیم میشن و تمام نظم شرکت رو ریخته به هم ! باز صداش کردم و میگم :
- تو داری سوء استفاده میکنی چرا ؟ مثل آدم نمیتونی کار کنی ؟
آخه اینم شد کار ؟ هیجان نداره ... یه کار دیگه بهم بده !
- دوست داری راننده بشی ؟
قبول کرد و شد راننده و وکیل و نماینده ها و مدیرها رو میبرد اینور و اونور . چند روز بعد اومد و گفت :
- شیوا این کارم بیخیال شو !
چرا ؟ دیگه چی شده ؟
- حس میکنم راننده تاکسی شدم . آژانس ! افت داره واسم !
خب میگی من چیکار کنم ؟ خودت خواستی !
خلاصه هر کاری بهش دادم هی ایراد گرفت و آخر گفتم : نمیخوام اصلن کار کنی . برو خونه اقلن مواظب بچه باش و غذا بپز ! کلی خوشحال شد و قبول کرد . چشمتون روز بد نبینه . فرداش وقتی عصر اومدم خونه , دیدم مرتیکه بغض کرده یه گوشه نشسته و چیک چیک اشک میریزه و آرتین هم یه مشت باند توی دماغش چپونده و صورتش ورم کرده ! خلاصه معلوم شد که آقا به سبک خونه ننه ش اینا اشکنه درست کرده بود و هر کاری کرده مرتیکه نخورده . اونم خواسته زوری بده به خوردش که مرتیکه هم کوبیده زیر بشقاب و بشقاب هم خورده تو دماغ آرتین و ...
بهش میگم : مگه ما گدا و عمله هستیم اشکنه درست میکنی ؟ من تو عمرم نه دیدم نه خوردم , بعد به زور میخوای بدی به بچه ؟؟؟؟
فرداش دوباره مرتیکه رو گذاشتم مهد کودک و گفتم : پس بشین اقلن غذا درست کن . قبول کرد . عصر اومدم خونه و دیدم خونه رو دود گرفته . بدو بدو رفتم آشپزخونه و دیدم از توی یکی از قابلمه ها داره دود سیاه و غلیظی در میاد . هود رو زدم و پنجره ها رو باز کردم و رفتم دنبال آرتین که ببینم کدوم گوری رفته ! جلوی تلویزیون پیداش کردم که خوابیده بود !!!!!! با لگد بیدارش کردم و گفتم :
- این چه وضعیه ؟ خونه داشت آتیش میگرفت اونوقت گرفتی خوابیدی ؟
ای وای ! غذا ته گرفت !
- ته نگرفت ! جزغاله شد احمق !
گفتم نمیخواد غذا درست کنی و از بیرون میگیرم . در عوض سگها رو صبح ها و عصرها بگردون و تو باغ باهاشون بازی کن . قبول کرد . فردا ظهر زنگ زد بهم از بیمارستان و میگفت : این سگهات هار هستن و کم مونده بود منو بخورن !!!!! تند تند رفتم دنبالش ببینم چه مرگش شده که کارش به بیمارستان کشیده ! چشمتون روز بد نبینه ساق پاش رو دکتره گچ گرفته بود و میگفت استخونش مو برداشته و گوشتش تکه تکه شده بود ! بعد معلوم شد آقا فکر کرده بود اینا اسب و الاغ هستن و با چوب و دمپایی میزده بهشون که راه برن و بازی کنن و انگار محکم زده بود که سگها هم افتاده بودن به جونش و ... ! براش یه پرستار گرفتم که مراقبش باشه . فرداش پرستار زنگ زد و از پشت تلفن گریه میکرد که این شوهر شما , به من نظر بد داره و من دیگه یه ثانیه هم اینجا نمیمونم !!!!! حالا من میدونستم آرتین اینکاره نیست و فقط مردم آزاره و دوست داره کرم بریزه و لج طرف رو در بیاره , یه پرستار سبیل کلفت براش گرفتم . فقط فحشم میداد !!! خوب که شد , گفتم : میدونی چیه ؟ تو کار کردنت از کار نکردنت بیشتر برای من دردسر درست میکنه . خواهش میکنم هیچ کاری نکن . هر کاری خودت دوست داری بکن ... حالا میدونین چی بهم گفت ؟ گفت : از اول میگفتی !!!!!

حالا هم هر چند وقت یکبار زنگ میزنم به دوستاش و ازشون خواهش میکنم که اینو بردارن چند روزی ببرن کوه و بیابون و هر قبرستونی که دلشون میخواد و خرج سفرشونو من میدم فقط اینو از جلوی چشمم دور کنن ! وقتهایی هم که این بیچاره ها گرفتارن و کار دارن , تبعیدش میکنم خونه ننه باباش ! باور میکنین هیچ فاجعه ای بدتر از یه مرد بیکار ور دل یه زن نیست ؟؟؟؟؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001