فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Thursday, October 11, 2007
حکایت شورلت کوروت :

این پست با اینکه بد آموزی شدیدی داره , ولی برای رو کم کردن بعضی ها , اونو مینویسم تا دیگه نیان واسه من شکر پرانی کنن که مگه میشه ماشین 260 تا تو تهران بره ! بگو فلان شده ! تو کوچه پس کوچه مگه میخوای 260 تا بری ؟ طرف سر حرف رو میخونه میپره ته حرف و نمیگه تو اتوبان فرودگاه خمینی ملعون بوده نه تو کوچه بن بست عمه ش ! به هر حال برین روتونو کم کنین که ما هر چی می نویسیم مثل آب ؛ زلال و مثل روز روشن ؛ حقیقته و کم واسه ما افه انیشتنگی (!) بذارین و مو رو از ماست بکشین بیرون , ما خودمون این کاره ایم :

چند وقت پیش در راستای یک اقدام خیر خواهانه (!) کمپانی ای که ازش اتومبیل میگرفتیم و به ایران صادر میکردیم به مناسبت یکصدمین اتومبیل خریداری شده از طرف ما , یه شورلت کوروت هدیه داد بهمون و ما هم هر چی بالا پایینش کردیم دیدیم تو دوبی نمیشه اینو روند و سوار شدن به یه همچین ماشینی , باعث مرض میشه و هر بار سوار شدن باعث پیاده شدن 500 درهم میشه بخاطر سرعت بالا رفتن و جریمه و ... . این شد که از خیرش گذشتیم و قرار شد بیاریمش ایران و بفروشیمش یا خودمون سوارش بشیم . طبق آماری که گرفتم فقط 8 دستگاه از این اتومبیل وارد ایران شده بود تا 2 ماه قبل که اونم دولت پلاک نکرده و همچنان با پلاک دوبی و عبور موقت تردد باید کرد . دلیلشون هم اینه که چون این ماشینها سرعت بالایی دارن و پلیس نمیتونه به گردشون برسه , با هزار و یک شرایط فقط بطور موقت میشه توی شهر سوارشون شد ! همون بلایی که سر لامبورگینی ها آوردن و کلن 5 دستگاه بیشتر وارد ایران نشده و صاحبانشون هم کاملن شناخته شده و تابلو هستن . دو تاشون نارنجی هست و 2 تا زرد و یکی هم سبز .
خلاصه ما اینو با کشتی وارد کردیم و بعد از کارهای گمرکی , با کلی بدبختی آوردیمش تهران و بعد هم با کلی ترس و لرز آوردیم خونه . کافی بود یه خط روش بیافته تا یهو 30 - 40 میلیون از قیمتش کم بشه . ماشینی که خودش حدود 90 میلیون قیمت داره و رنگش هم تو ایران گیر نمیاد , مشخصه چه دردسریه .
از روز اول آرتین گیر داده بود که اینو بده به من ! هر چی میگفت قبول نمیکردم . البته دلیل خوبی داشتم چون آقا رانندگیش بی شباهت به روندن درشکه و گاری نبود و تازه اونم نمیتونست و همون الاغ باید سوار میشد . روز اول که با هم آشنا شدیم یه رنو 5 لگن داشت که جاییش سالم نمونده بود و از 4 جهت اصلی کوبیده بودش به در و دیوار و فقط مونده بود یه تریلی 18 چرخ هم از روش رد بشه و سقفش هم آب بندی بشه ! دلم سوخت براش و یه پراید برای تولدش بهش کادو دادم ! فرداش دیدم فرمونش رو آورد تحویلم داد ! نگو خواهر جونش ازش گرفته بود که بره خرید کنه و تو اتوبان با 2 تا ماشین تصادف کرده بود و ...
یکماه بعد بازم دلم سوخت براش و زانتیای خودمو که مثل عروسک بود , دادم بهش . هفته بعد دیدم از کلانتری زنگ میزنن و رفتیم دیدیم آقا زده به یه موتوری و صاحبش کم مونده به لقا الله پرتاب بشه و لنگ و کمر و سرش شکسته ! 5 میلیون دادم آقا رو از کلانتری آوردم بیرون و رضایت طرف رو گرفتم . جلوی ماشین هم که خیلی شیک جمع شده بود و چراغ سمت راستش خرد شده بود . 2 میلیون هم پول درست کردن و رنگش شد . دو ماه بعد یه روز دیدم دمق اومد خونه و بدون هیچ حرفی رفت تو اتاقش ! فهمیدم یه گندی زده و اینقدر ازش سوال کردم تا قول گرفت بلایی سرش نیارم و گفت با یه کامیون تصادف کرده و ... زانیتای نازنین رو آخر سر با کلی التماس به اوراقچی فروختیم 5 میلیون تومن .
دوباره یه مدت گذشت و هی میگفت ماشین ندارم و چیکار کنم ؟ براش یه موسو خریدم بمناسبت سالگرد ازدواجمون " فقط کار زندگی ما رو دارین که ؟ من برای آقا باید هدیه بخرم " . یه روز اومد گفت یه موتوری از کنارم رد شد و آینه بغلم رو از بیخ کند !!!!
فرداش به یکی از آشناها توی راهنمایی رانندگی زنگ زدم و گفتم گواهینامه اینو باطل کن و مجبورش کن از اول بره تصدیق بگیره تا رانندگی یاد بگیره و شاید عقل به سرش بیاد . یکماه با من قهر بود و آخر سر مجبور شد بره از صفر رانندگی یاد بگیره و اسمشو نوشت این آموزشگاهها و خلاصه ده دفعه رد شد تا یاد گرفت چطوری مثل انسان رانندگی میکنن !!!!!!

حالا بعد از این جریانات از من ماشین 90 میلیونی میخواست و انتظار هم داشت سوئیچ ماشین رو بدم بهش و بگم : بفرمایین سوار شین !!!!!! خوبیش این بود بدون اثر انگشت صحیح روشن نمیشد و هر کاری میکرد نمیتونست روشنش کنه و ماشین در امنیت کامل بود .
این پسر خاله م که از دیرو خراب شد رو سر من , نمیدونم چیکار کرد که دوباره این آقا یاد این ماشین افتاد و اینقدر دو تایی قسم و آِه نازل کردن که به خدا 20 کیلومتر با این بیشتر سرعت نمیریم , که دلم سوخت و گفتم فقط همین اطراف خونه یه دور میزنین و نیم ساعته بر میگردین . جفتشون پریدن ماچ و بوسه و بعد هم سوار شدن و رفتن ... چه رفتنی ...

نشون به اون نشون , نیم ساعت شد 2 ساعت و نیم و وقتی هم برگشتن خونه دیدم موتور ماشین تنوره میکشه از گرما و نمیتونی کنارش وایسی از بس داغه !!!! اول از همه چراغها رو روشن کردم و سر تا پای ماشین رو چک کردم و خوشبختانه طوری نشده بود . بعد گفتم این موتور چرا اینقدر داغه ؟ چیکار کردین ؟ گفتن هیچی و یه کم فقط تو اتوبان ترافیک بود و ماشین جوش آورد . منم ساده , از مکانیکی که هیچی سرم نمیشد و باور کردم و گفتم لابد مثل ماشین های معمولیه و داغ میکنه دیگه موتورش ! بعد از شام این دو تا رفتن اتاق کامپیوتر و مشغول شدن و منم قهوه درست کردم و بردم براشون . از بیرون اتاق شنیدم دارن یواشکی یه چیزایی میگن و این شد که دمپایی هامو در آوردم و پاورچین پاورچین رفتم ببینم باز دارن چه آتیشی میسوزونن . چشمتون روز بد نبینه ! توی کامپیوتر داشتن آمپر سرعت ماشین رو که با موبایل فیلم گرفته بودن رو نگاه میکردن و ذوق مرگ شده بودن !!!! چنان جیغی سرشون کشیدم که 2 متر پریدن هوا و اونا بدو من بدو و آخرم از خونه انداختمشون بیرون !!!!! فقط دلم میخواد این ویدئو رو ببینین تا شما هم بفهمین چرا موتور این ماشین بدبخت اینقدر داغ شده بود :
http://www.youtube.com/watch?v=RmrwEXu63Eo

انسان که نیستن این مردها ! واسه من رفتن آمپر چسبوندن تا آخر و فیلم گرفتن و میگن ما تو ترافیک بودیم !!!!!! صد رحمت به من بدبخت که یه بار تو عمرمون 260 تا رفتیم و اینهمه هم فحش شنیدیم ! والا ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001