فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, August 20, 2007
سفرنامه دوبی ( 2 ) :

زیر چشمی نگاهی به خانواده آرتین انداختم . همچنان مشغول خوردن بودن و بلند بلند حرف زدن و عقب هواپیما رو گذاشته بودن رو سرشون . سینی جلوی هر کدومشون پر از ظرف غذا بود و نمیدونم اینهمه غذا رو چطوری از مهموندارها گرفته بودن !! همون خوب شد که کنار اینها نبودم وگرنه معلوم نبود چه آبرو ریزی ای میشد .
چند دقیقه بعد مهموندارها راه افتادن و شروع به پخش اسباب بازی بین بچه ها کردن . به ما که رسیدن برادر آرتین هم پرید و 2 تا جعبه از مهموندار گرفت . هر چی گفت آقا اینا مال بچه هاست نه مال شما , گوش نداد و گفت یادگاری دارم جمع میکنم !!!! به مرتیکه هم یکی داد . روی جعبه عکس هواپیما بود و خدا میدونه توش چه آشغالی چپونده بودن . بیچاره کلی ذوق مرگ شده بود که الان توی جعبه چیه ؟! درش رو براش باز کردم و تکه های یه هواپیما مسافربری ریخت بیرون ! از سر هم کردنش یه هواپیما از آب در می اومد ولی راستش من خودم 20 دقیقه طول کشید تا تونستم تکمیلش کنم و نمیدونم مغز یه بچه چند روز طول میکشید تا بتونه این به ظاهر اسباب بازی رو سر هم کنه !!!! آخر هم مورد غضب ملوکانه قرار گرفت چون هیچ چیز جذابی برای یه بچه نداشت .
کمی بعد آرتین بلند شد رفت دستشویی . خواهرش که هم ردیف صندلی آرتین بود بلند شد و نشست کنارم و کیفش رو باز کرد و گفت : ببین چیا کش رفتم از هواپیما !!!
چشمتون روز بد نبینه ! قاشق لاکی و لیوان یکبار مصرف و پاکت استفراغ و روزنامه و نقشه هواپیما و بالش و حتا رویه صندلی رو هم قلفتی کنده بود و چپونده بود تو کیفش !!!
- خاک تو سرت ! اینا رو برای چی برداشتی ؟ برو بذار سر جاش زشته ! دزدی مگه تو ؟
یادگاریه !
- آخه اون پاکت استفراغ هم شد یادگاری ؟؟؟؟؟
باید به دوستام بگم که سوار هواپیمای ماهان شدم ! پس از کجا باورشون میشه !
- همین الان بلند شو برو اونور تا یه بلایی سرت نیاوردم !
باشه میرم .. فقط چیزه .. اون پاکت هاتونو اگه نمیخوایین بدین به ما .
یه نگاه غضب آلود بهش کردم و حساب کار دستش اومد و بلند شد رفت رو صندلی خودش نشست ! وای خدا ! اینا چرا اینطوری هستن ؟!؟ هر چی فکر میکردم دلیلی برای این کارهاشون پیدا نمیکردم . همین موقع ها بود که خلبان اعلام کرد بزودی در فرودگاه به زمین میشینیم ! یهو پدر آرتین عربده کشید : برای سلامتی خلبان و مسافرا صلوات !!!! مسافرا همه برگشتن سمت اینا و زورکی چند تایی صلوات با چاشنی متلک و خنده و شیشکی فرستاده شد که مورد پسند آقا واقع نشد و دوباره تقاضای صلوات کردن و مسافرا هم مجبوری عربده کشان لبیک گفتن .
میتونم بگم مرحله فرود خیلی عالی بود و بدون هیچ لرزش و ضربه و ناراحتی و به آرومی فرود اومدیم . به محض اینکه هواپیما از حرکت ایستاد یهو تمام مسافرها سرپا شدن و بعضی ها اسباب و ساک هاشون رو بر میداشتن و بعضی با موبایل تند تند تماس میگرفتن و خبر رسیدنشون رو میدادن و یا SMS های 200 تومنی میفرستادن به جیب مخابرات ایران . نشسته بودم سر جام و به این مردم احمق نگاه میکردم که خیال میکردن حالا سر پا بایستن میتونن رزتی پیاده بشن , مردمی که هنوز فرهنگ صف و تحمل و حق تقدم رو نمیدونن !!! روسریمو در آوردم و چپوندم تو کیفم و مانتوم رو هم در آوردم و گرفتم دستم که دوباره یکی از مهموندارها به زور از لای جمعیت خودشو رسوند بهم و گفت : خانم لطفن حجابتونو رعایت کنین !
- نکنه خیال کردی تو ایران فرود اومدیم که میخوای با حجاب باشم یا خیال کردی چون هواپیما ایرانیه باید همه توش با حجاب باشن ؟
بعضی از مردها زدن زیر خنده و چند تایی هم تیکه بار مهمونداره کردن که با حرص راهشو کشید و رفت ! نکبت ! نمیدونم اینا چرا دیگه کاسه داغتر از آش میشن برای ما ؟ چند دقیقه ای طول کشید تا در هواپیما باز شد و همین اندازه طول کشید تا مسافرها پیاده شدن . تصورم این بود که از تونل پرواز پیاده میشیم ولی انگار این ترمینال 2 همه چیزش باید شاهکار باشه ! از پله ها پیاده شدیم و سوار اتوبوس شدیم . هوای دوبی خیلی عالی بود و یک لحظه تصور کردم هواپیما اشتباهی جای دیگه فرود اومده ! خبری از رطوبت و گرما نبود و هوا مثل تهران نسبتن خنک بود . خلبان هم دما رو 34 درجه اعلام کرده بود . مرتیکه رو بغل کردم و از پله ها پیاده شدم رفتم به سمت اتوبوس . آرتین اینا هم دنبال من . چند دقیقه بعد جلوی در ترمینال توقف کرد و مسافرها پیاده شدن .
واویلا ! غلغله بود ! نمیدونم این همه آدم از کجا اومده بودن . پر از هندی و پاکستانی و افغانی و آفریقایی و عرب های زپرتی و ایرانی هم که فوران میکرد !! چند دقیقه ای گیج بودم و نمیدونستم باید چیکار کنم یا کجا برم ؟ چشمم افتاد به قسمت چک پاسپورت . رفتم به اون سمت که یه مرد عرب دشداشه پوش جلومو گرفت و اشاره کرد به یه قسمت دیگه برم ! روش نوشته بود : اسکن چشم . تازه یادم افتاد اینجا باید اسکن چشم انجام بدیم چون اینقدر ملت خوش نامی هستیم که اسممون تو لیست کشورهای خطرناک و تروریست قرار داره و به همین دلیل از چشم همه ایرانی ها اسکن میگیرن تا اگه جرمی مرتکب شدن از ورودشون جلوگیری بشه !!! حالا این به کنار ! آمریکایی ها و انگلیسی ها وقتی از ما اثر انگشت میگیرن , سران مملکت ما آلتشون سیخ میشه و عربده میکشن و فریاد وا اسلاما سر میدن ولی اینا که اسکن چشم میکنن به هیچ جاشون بر نمیخوره . احتمالن بین سر انگشت و قرنیه چشم باید فرقی باشه ولی در اصل موضوع نه !!!!!!!
ایستادم تو صف . صفی که فکر میکنم 2 کیلومتری طول داشت . کنارم چند تا هندی یا پاکستان ایستاده بودن . دقیقن اُریب با صف . یک نفرشون جلوی من ایستاده بود و باقی بصورت کجکی کنارش صفی جدا تشکیل داده بودن و دستهاشونو رو دوش هم گذاشته بودن و قطار تشکیل داده بودن . صف که جلو میرفت اینا هم هی جلو می اومدن و صف منو میگرفتن . یعنی هر یک نفر که جلو میرفت بجای اینکه من جلو برم یه هندی می اومد حلوی من . منم هی حفظ فاصله میکردم که به اینا نخورم و بوی گند میدادن و اینا هم از خدا خواسته میچپیدن جلوی من . 15 تاشون که جلومو گرفتن آخر اعتراضم بلند شد و شروع کردم دعوا کردن با اینها و شکر خدا انگلیسی هم سرشون نمیشد . 2 تا عرب بدو بدو اومدن و شروع کردن سوال کردن ازم که چی شده ؟ بهشون جریان رو گفتم . با چوب پاکستانی ها رو از صف کشیدن بیرون و بردن یه طرف دیگه . لایق این آدمها همون چوبه !!
رفتار ایرانی ها توی صف جالب بود . بعضی ها از روی زنجیرها میپریدن و بدون رعایت صف چندین ردیف جلو می افتادن . بعضی ها با موبایل از زنهای ایرانی بی حجاب یواشکی عکس میگرفتن یا با دیدن یه زن بی حجاب پچ پچ میکردن . پیرزنها دخترها رو معاینه فنی میکردن از رینگ پستون تا پایین .. و گاه گوشه چشمی نازک میکرد و ایشی میگفتن . بعضی ها از کارهای بی ناموسی ای که قرار بود در دوبی انجام بدن صحبت میکردن و اینکه با چند نفر برن سانفرانسیسکو . بیشتری ها هم نقشه میکشیدن چند تا بطر مشروب بخرن و قیمت های دلار و درهم و ریال رو با ماشین حساب محاسبه میکردن .
چند دقیقه بعد یه عرب اومد طرفم و منو از صف کشید بیرون و برد به یه صف کوتاه تر پیش زنهای دیگه که بچه بغلشون بود . بازم صد رحمت به اینا که شعورشون به این چیزا میرسه . اول ما رو راه انداختن و سریع رفتیم برای اسکن چشم . یه مانیتور کوچیک بود که چشم رو توی اون تنظیم میکردی و 2 ثانیه پلک نمیزدی و عکس میگرفت و تمام .
جلوتر یه مرد و یه زن نشسته بودن پشت میز و ویزاها رو چک میکردن . ویزام رو گرفت و اسمم رو با تعجب خوند ! لابد انتظار داشت چون ایرانی هستم اسمم صغرا و سکینه و زهرا و فاطی و بتول باشه !!!! مهر زد و خوشحال از اینکه یه فاصله نجومی با آرتین اینا باز کردم رفتم به سمت چک پاسپورت . چشمتون روز بد نبینه اونم صف داشت از کجا تا کجا ! تمام ردیف ها پر بود . من فکر میکنم قشنگ 2000 تا ایرانی توی ترمینال بودن ! توی این همه مدت هیچ وقت اینقدر ایرانی ندیده بودم بجز موقع جشنواره دوبی که بخاطر حراج ها ایرانی ها حمله میکنن و تازه بازم اینطوری نبوده .

" خیلی ها توی صف میگفتن بخاطر جیره بندی بنزین اینطوری شده و مردم بجای اینکه ایهمه خرج کنن برن شمال , همون پول رو میدن میان دوبی و عشق میکنن . دست احمدی نژاد هم درد نکنه و قبر ننه ش و قبر باباش سگ رید و تو روحش ... آره ! شما شبی 80 تا 100 هزار تومن برای یه هتل درجه گوز توی شمال پول میدین و یکهفته شمال رفتن شما بالای 500 تومن خرج بر میداره جدای پول بنزین و خورد و خوراک و خیلی چیزهای دیگه ! در کنارش هم نه آزادی دارین نه ساحل برای شنا نه غذای مناسب و جای دیدنی و .. اما با همین پول و حتا کمترش شما با هواپیما و اعیونی میرین دوبی و یه هتل 3 ستاره میگیرین و مشروبتون به راهه . ساحل دارین . آغایون بساط خانم هم دارن . دیسکو دارین . استخر دارین . مراکز خرید ارزون دارین . جاهای دیدنی دارین و بی حجاب هم هستین و هواش از کیش هم صد مرتبه بهتره . مغز خر خوردین برین کیش یا شمال یا جاهای دیگه ؟ البته چند روز پیش از کسی شنیدم که فقط توی این 2 ماه تابستون حدود 10 میلیون ایرانی از دوبی دیدن کردن که 90% اونها توریست بودن و باقی تاجر یا ترانزیت و ... حالا حساب کنین همین تعداد آدم چه پول عظیمی رو از کشور خارج و به جیب عرب های دوبی سرازیر میکنن ؟ این البته سوای فرار عظیم سرمایه ها از ایران به سمت دوبی هست . اینقدر ایرانی تو دوبی بود که واقعن احساس غربت نمیکردی و حتا زبون فارسی داره تبدیل میشه به زبان دوم دوبی و ایرانی ها بیشتر کارهای کلیدی دوبی رو در دست گرفتن و حتا 70% نیروی پلیس دوبی ایرانی هستن "

45 دقیقه طول کشید تا نوبتم رسید و پاسپورتم رو مهر زد و رفتم برای گرفتن چمدونم . ایرانی ها هر کدوم که در می اومدن حمله میکردن به Duty Free برای خرید مشروب . خنده م گرفته بود . طوری بود که صف کشیده بودن . منم اوایل از فرودگاه میخریدم ولی الان زنگ میزنی میارن دم خونه برات و روی هر مشروب 30 درهم بیشتر ازت میگیره یا اگه زیاد بخوام میرم عجمان و از اونجا میخرم که حتا ارزونتر از فرودگاه هم در میاد .

" اینو برای اونهایی که نمیدونن مینویسم . توی دوبی مشروب خوردن در ملا عام جرمه و دیپورت میشین برای ابد . اما اجازه دارین توی دیسکوها و بارها و رستورانها و جاهایی که مشخص شده , مشروب بخورین و هیچ ایرادی نداره و البته مشخصه که گرونتره . شما یه پاینت آبجو رو تو بار میخرین 30 تا 60 درهم بسته به موقعیت و کلاسش در صورتیکه توی فرودگاه در میاد 12 درهم . فروش مشروب در دوبی وجود نداره ولی در بعضی شهرها مثل عجمان میری فروشگاه و خودت مشروب انتخاب میکنی و حساب میکنی و میایی بیرون درست مثل اروپا و آمریکا و مالیات نداره و محدودیت هم همینطور مثلن همین دفعه نزدیک 7000 درهم فقط مشروب خریدم برای پارتی و صندوق عقب ماشینم پر شده بود و کسی نه اعتراض کرد نه هیچی . شیخ هاشون از ابوظبی و شارجه وانت وانت مشروب از عجمان میخرن و میبرن و این یعنی آزادی فردی . مسافرها هم میتونن فقط از داخل فرودگاه بخرن و ببرن با خودشون به هتل یا منزلشون . در کنار دریا و استخر های عمومی و سایر جاها کسی حق نداره مشروب بخوره و انصافن همه رعایت میکنن و این یعنی یک کشور دموکراتیک اسلامی به معنی واقعی کلمه . طرف میگه ما مسلمونیم و در ملا عام نخورین و برین جاهایی که اختصاص دادیم بخورین و یا توی منازلتون . مسافرها میتونن فقط دو باکس آبجو بخرن بعلاوه 3 بطر مشروب به ازای هر یک نفر و بیشتر از اون مجاز نیستن . قیمت ها خیلی خوبه ولی متاسفانه تنوع چندانی نیست . مثلن در مورد ویسکی ها فقط جک دنیل و جانی واکر و بلک لیبل و رد لیبل هاشون و بلک ماسنیش و شیواز هست و باقی نیست که خود اینها هم جالب نیستن مثلن جک دنیل رو از عجمان میگیری 47% و مثل کنیاک خالصه ولی مال اینجا 40% هست و مزخرف هر چند در مقایسه با ایران که همه مشروب ها دستی و پر کرده هست , خیلی بهتره . کی بود میگفت ویسکی گوگوش میخوای برات بیارم ؟؟؟؟!!!! جل الخالق ! وودکاها هم انواع مرغوبش خیلی کمه و زود تموم میشه مثل بلو لیبل که 3 بار تقطیر شده و همیشه کمیابه و فقط قرمزش زیاده که بدرد شستن توالت میخوره . شراب ها هم اصل تنوع ندارن و 2 جور شراب بیشتر نیست . کلن بیشتر مشروبها مثل اروپا اصل نیستن مثل تکیلاها که چه طلایی و چه سفیدش هر دو تقلبی هستن و هر کی مکزیکیش رو که تهش کرم هم داره خورده باشه میدونه اینا چه آشغالی هستن . باقی هم ابسلوت و باکاردی و مارتینی و مالیبو و جین و چند تا مارک معروف تجاری دیگه که همه جا هست و چیز خاصی وجود نداره . آبجوها هم فقط در 3 نوع خلاصه شده . هاینیکن و فاستر و بادوایزر که فاسترش به لعنت ملا هم نمی ارزه و عملن دو نوع بیشتر نیست "

ادامه دارد ...



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001