فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, July 31, 2007
قاچاقچی :

به مرگ احمدی نژاد قسم که من هر بلایی بگین تو زندگی سرم اومده و هزار و یک جزم و اتهام بهم نسبت دادن ! حالا دیگه حوصله ندارم تک تکشون رو ذکر کنم که میشه مثنوی شصتاد من ! اما امروز به لقب با مسمای قاچاقچی هم مزین شدیم به لطف این حکومت گل و بلبل اسلامی :

این روزها نمیدونم تو ایران چه خبر شده که تخم خیلی چیزها رو ملخ خورده ! انگار این بنزین تاثیر فجیعی روی زندگی مردم گذاشته و کم کم میره که زندگی در ایران دگرگون بشه ! دست و پنجه احمدی نژاد البته درد نکنه , آما .. قبر باباش قبر ننه ش انشاء الله بزودی .. !!!!!! امروز خواهرم زنگ زد بهم و نزدیک یکساعت و نیم فقط چرت و پرت میگفت ! میدونستم التماس دعا داره و روش نمیشه ولی هرگز تصور نمیکردم ازم چه چیز فجیعی میخواد !؟! خلاصه بعد از اینکه شنوایی گوشم چندین اکتاو افت کرد و رنگ گوشم به لبویی تغییر پیدا کرد و در آستانه کری دائمی قرار گرفتم , بهش گفتم حرف آخرت رو نزنی گوشی رو همین الان قطع میکنم !
- شیوا کاندوم اضافی داری ؟؟؟؟؟
خاک تو سرت ! یکساعت و نیمه داری قصه کلثوم ننه برای من تعریف میکنی که همینو ازم بخواهی ؟
- خجالت و اینا دیگه ...
گمشو ! کی حرف خجالت رو میزنه ! یکی تو خجالتی هستی یکی هم مدلهای PlayBoy !!!
- به خدا ! به مرگ آرتین این موضوعش فرق میکنه !!!!!!
خب حالا من چه کنم ؟ بگو شوهرت بره بخره !
- نمیخره ! میگه روم نمیشه !
پس تا حالا چیکار میکردین ؟ کیسه فریزری می بستین دورش ؟؟؟؟
- اذیت نکن . داری بده نداری برم سراغ کس دیگه !
آقا حیف از من که هلاک و خراب رفاقت و فامیلم و سر همینم همیشه بدبختی میکشم ! گفتم گوشی رو نگه دار ببینم چند تا دارم . ای خداااا ! کار دنیا رو ببین . کاندوم باید خیرات کنیم آخر عمری ! رفتم سر کشو میز توالتم و جعبه کاندوم رو در آوردم و شروع به شماردن کردم . 9 تا بود . 5 تا گذاشتم برای خودم و 4 تاشو جدا کردم . گفتم 4 تا دارم بیا بگیر .
- چیزه ! یه کاری کن . با پیک یا آژانس بفرست . نمیتونم بیام .
4 تا دونه کاندوم رو آخه من چطوری بفرستم ؟ زشته !!!!!!
- زشت احمدی نژآده . بسته بندی کن یا چه میدونم کادو کن بده دست پیک بیاره دیگه . اصلن به من چه !!!
اینم جای تشکرش ! گوشی رو قطع کردم و نشستم ببینم اینا رو چطوری بسته بندی کنم و بفرستم که آبروم جلوی یارو پیکیه نره ! هر چی فکر میکردم عقلم جایی قد نمیداد . مثلن بسته بندی یا کادو میکردم , خیلی ضایع بود و اندازه یه قوطی کبریت رو من میدادم به پیک ببره ؟ یارو چی فکر میکرد ؟ درست همین موقع دوباره تلفن زنگ زد و اون یکی خواهرم بود ! شروع کرد اینم جفنگیات گفتن ! فوری پریدم تو صحبتهاش و گفتم : چیه ؟ نکنه تو هم کاندوم میخوای ؟
- چی ؟ ها ؟ آره ... از کجا فهمیدی ؟
شما دو تا ضایع رو من نشناسم بدرد جرز لای در مستراح میخورم ! ندارم ! میفهمی ؟ ندارم دیگه ! دادم به گدا اولی ! برو از خواهر جونت بگیر !
- گدای بدبخت ! ناخن خشک ! این همه پولو میخوای کجا ببری ؟ 4 چنگولی چسبیدی به مال دنیا ! به چرک کف دست ! الهی بمیری . کود بشی ...
بسه بسه ! مرده شورت رو ببرن . دو تا بیشتر ندارم . التماس هم نکن که تموم شد !
شق !!! گوشی رو قطع کردم ! اگه 2 دقیقه دیگه ادامه میدادم شورتمم باید میبخشیدم . همینه که نباید به آشنا رو بدی ... مشکل شده بود دو تا ! منم یه اخلاقی دارم یکی ازم یه چیزی بخواد از گلوی خودم میزنم میدم بهش چون بعدن وجدانم درد میگیره و هی با خودم کلنجار میرم و برای همین به این نتیجه رسیدم که از اول ترتیب قضیه رو بدم تا برای خودم مشغولیت ذهنی ایجاد نکنم . بعد از کلی فکر کردن به ذهنم رسید که توی 2 تا پاکت نامه اینها رو بذارم و بدم بره . کاندوم ها رو گذاشتم توی پاکت نامه ولی یه جورایی مشکوک بودن . یعنی توش لق میزد و یه طرف قلمبه شده بود و یه طرف هیچی نبود و نمیشد توجیه کنی که این نامه ست ! منصرف شدم . چشمم یهو افتاد به بسته آب نبات مرتیکه که روی میز هال بود . آب نباتهاش رو خالی کردم و دیدم دقیق اندازه ست . رفتم یه بسته دیگه آب نبات آوردم و توشو خالی کردم و 2 تای دیگه رو هم گذاشتم توش و درشونم چسب زدم و زنگ زدم به پیک !! مسئول پیک بعد از نوشتن آدرس پرسید : خانم چی باید ببرن ؟ موندم چی بگم و از دهنم پرید و گفتم : دارو ! گفت تا ده دقیقه دیگه پیک میاد ...
رفتم دم در و منتظر شدم تا پیک برسه . کمی بعد صدای موتور که از پشت در به گوشم خورد فهمیدم خودشه و درو باز کردم و 2 تا بسته آب نبات کذایی رو دادم بهش و آدرس تک تکشونم که رو کاغذ نوشته بودم دادم دست موتور سواره و گفتم یکیشو به این آدرس میبری یکی هم به اون آدرس . پیکیه خیلی بد نگاهم کرد و با اکراه بسته ها رو گرفت و سوار موتور شد و رفت . اومدم تو . یکساعتی گذشت و خبری نشد . دو ساعت , سه ساعت ! آخز زنگ زدم به خواهرم و گفتم : این پیک نرسید ؟
- نه ! مگه فرستادی ؟
آره چند ساعتی میشه !
گوشی رو قطع کردم و زنگ زدم به دفتر پیک ! مشکوک جوابمو داد و گفت : الان میرسه نگران نباشین . منزل باشین بهشون زنگ میزنم و خبرشو به شما میدم . ما هم نشستیم تا این زنگ بزنه . نیم ساعت گذشت و خبری نشد و زنگ در خونه رو زدن . رفتم پای آیفون و چشمم افتاد به دو تا ماشین پلیس . برق از سرم پرید . میگن گناهکار همیشه ریگی به کفش داره و میترسه , همینه !! ما هم که کم جرم نداریم و وبلاگمون شده برامون قوز بالا قوز و هر شب خواب هتل اوین میبینیم و اینکه هر لحظه بیان سراغمون و ببرنمون پذیرایی !!!! گفتم : یا خدا ! لو رفتم ... با ترس و لرز مثل محکومی که داره میره پای چوبه اعدام رفتم دم در . تا درو باز کردم 2 تا پلیس زن و هفشتا تا پلیس مرد با اسلحه پریدن تو و اول دستبند زدن به دستم و بعد هم شروع گفتن : به جرم قاچاق مواد مخدر بازداشتی !!!!! هر چی گفتم کدوم مواد و قاچاق چی ؟ حرفی نمیزدن . همین موقع مرد موتور سوار رو دستبند به دست آوردن تو و گفتن : حالا مواد رد و بدل میکنی با پیک ؟ اعتراف کن همدستته !
- هم دست چیه ! اشتباه گرفتین ..
رئیسشون دو تا بسته آب نبات رو نشونم داد و درشو باز کرد و بسته های کاندوم رو در آورد و گفت : اینا چیه ؟ مواد جا سازی میکنی توی بسته شکلات ؟
غش کردم از خنده ! سرم هوار کشید و توضیح خواست . کلی سرخ و سفید شدم و بعد گفتم : خودتون باز کنین اگه مواد بود منو ببرین !!!!! طرف هم با اعتماد به نفس عجیبی یکی از بسته ها رو باز کرد و .. چشمتون روز بد نبینه . حلقه پلاستیکی کاندوم در اومد و بعد هم جلوی همه کشیدش و شکل آلت شد و ... یهو همشون از خنده منفجر شدن و طرف هم کلی ضایع ! جریان رو خیلی خلاصه و با کلی سانسور براشون تعریف کردم و بعد از اینکه تمام بسته های کاندوم ها رو پاره کردن و دیدن توش مواد نیست , دستبند رو باز کردن . بهشون میگم : آخه شماها که یه نفر رو میگیرین چرا بسته رو باز نمیکنین تا مطمئین بشین و بعد آدمو متهم کنین . داشتتم سکته میکردم ! دلیل آوردن که ما امانت دار مردمیم ! میخواستم بگم بخوره تو سرتون این امانت داری .....
رفتن . دریغ از یک عذر خواهی خشک و خالی . من موندم و 4 تا کاندوم روی زمین !!!! پیکیه هم گیر داده بود که منو 3 ساعت اینا علاف کردن و باید 10 تومن به من خسارت بدی . هر چی میگفتم به من چه ؟ زیر بار نمیرفت و آخر با 7 تومن سر و تهش رو هم آوردم و رفتم تو . قلبم به شدت میزد و یه آرامبخش خوردم و کمی آروم شدم و بعد زنگ زدم به خواهرم و جریان رو تعریف کردم . باورش نمیشد . اینقدر خندید که حد نداشت ! کلی التماس که تو رو خدا برو داروخونه برام چند تا بسته کاندوم بخر .
بهش میگم : خاک تو سر ! آبروم رفت پیش این داروخونه ای ! یارو پیش خودش فکر میکنه من ج ... ای , فاحشه ای چیزی هستم که هفته ای 20 تا دارم کاندوم میخرم !
میگه : بگو صادر میکنم !
میگم : احمق ! کی 20 تا صادر میکنه ؟
میگه : بگو تبلیغ میکنم . خودتم بهترین تبلیغی و هنوز بچه دار نشدی ...

خلاصه سر این کاندوم کم مونده بود قبض روح بشیم و بریم جایی که عرب نی می اندازه ! خدایا خداوندا ! این کاندوم , یزید , ضد زنگ , عایق , شقایق , آب خشک کن , آب گیر , بچه گیر , کاپوت , کوفت , زهرمار رو از ملت ما دریغ مفرما !

آمین .



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001