فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Saturday, June 09, 2007
اندر احوالات خرید سگ :

سگ کوچولوی منو که یادتونه ؟ همون فیدل منظورمه ! دوبرمن ملوسم !!!!!!!!! جریان سفرم که پیش اومد مجبور شدم بدمش به یکی از دوستام که تو شهریار باغ داشتن نگهش داره . اقامتم توی ایران که طولانی شد به سرم زد برم بگیرمش و تا وقتی اینجا هستم تو خونه باشه . مخصوصن هم که چند شب پیش از کلانتری محل اومده بودن و میگفتن تو این محل چند تا سرقت انجام شده و مراقب باشین و یک سری راه کارهای امنیتی میگفتن , بیشتر ترسیده بودم . آدم هر چقدر هم نترس و کله خراب باشه , تو یه خونه 5 هزار متری احساس وحشت میکنه چه برسه به من که کلن به تاریکی و سر و صدای غیر عادی آلرژی دارم و سکته میکنم از ترس !!!!! خلاصه به دوستم زنگ زدم که میخوام بیام سگم رو ببرم ! بعد از کلی من من کردن گفت : سگت مرد شیوا جون !!!!! اومدم سرش هوار بکشم که ادامه داد : ولی نگران نباش 4 تا توله ازش گرفتیم و بیا یکیشو بردار ببر با خودت . دقیقن مثل مادرش شده ...
این حرفش کمی آرومم کرد و قرار شد آرتین که اومد , با هم بریم سگ رو بیاریم . تا قبل از اومدن آرتین رفتم ته باغ و از تو انباری ، لونه سگ رو کشون کشون آوردم و با شکلنگ شستم و گذاشتم زیر آفتاب تا خشک بشه . آرتین که اومد , ناهار خوردیم و راه افتادیم رفتیم شهریار تا سگه رو بیاریم . تو ذهنم یه توله سگ مامانی خوشگل بود و کلی ذوق داشتم هر چه زودتر این سگ رو ببینم ! صد البته که اسمش رو هم همون فیدل انتخاب کرده بودم به میمنت نام فیدل کاسترو ! از بس که از کاسترو خوشم میاد که هر سگی میخرم اسمشو میذارم فیدل !!!!!! وقتی رسیدیم و در زدیم , صدای هفشده تا پارس وحشتناک به گوش رسید و بعد هم صدای پنجه کشیدن به پشت در . مشخص بود چند تا سگ پشت در هستن و دارن به در پنجه میکشن !!!! اگه در نبود یه لقمه چپشون میشدیم ! صدای دوستم بلند شد و سگ ها رو صدا کرد و رفتن . کمی بعد درو باز کرد و رفتیم داخل . حرفی نزده , شروع کرد عذر خواهی که باور کن تقصیر من نبود و ماشین بهش زد !!!!! منم گفتم مهم نیست و دیگه اتفاقیه که افتاده . بردمون پشت خونه تا سگی رو که قولشو داده بود بهم نشون بده ! چشمتون روز بد نبینه ! اون توله سگ ملوسی که تو ذهنم بود و کلی ذوق مرگم کرده بود حالا تبدیل شده بود به یه هیولای نره غول سیاه رنگ با آرواره هایی که فقط کافی بود یه جایی از بدنت رو گاز بگیره تا گوشت یا استخونت رو یک تکه بکنه !!!!
- اینه اون توله سگ ملوس ؟
آره میبینی چقدر خوشگله ؟ شکل فیدل خودته !
- فیدل من اگه این ریختی بود مرگ موش میدادم به خوردش !
میدونستم خوشت میاد . پس بذار آماده ش کنم ببری !
- من بمیرم هم حاضر نیستم این دایناسور رو ببرم !!!! نمیخوام اصلن .
بابا این خیلی مهربونه اینطوری نگاه نکن . گربه از کنارش رد میشه اصلن محلش نمیذاره . کبوترها رو که میرم غذا بدم میره جوجه هاشونو لیس میزنه ! فقط میخواد مهربونی کنه .
- آخه اینم شد سگ ؟؟؟؟؟؟ میخوامش چیکار ؟ یه سگ میخوام دزد بگیره نه اینکه با دزده چاق سلامتی کنه و بره لیسش بزنه و با آقا دزده بازی کنه !!!!
خب پس بیار بریم این یکی رو نشونت بدم ! ..... رفتیم سراغ یکی دیگه از بچه های فیدل . واویلا ! به گرگ گفته بود زکی !! تا منو دید پرید به سمت قفس و اگه درش بسته نبود منو خورده بود !
- این خیلی باهوش و یه کمی هم خشنه !
خب .. این به نظرم خوبه ولی ابهتش کم نیست ؟ یه کم خنگه قیافه ش !
- آره اما این خوب بلده دزد بگیره ولی یه چند تا مشکل داره !
مشکل ؟ چه مشکلی ؟؟؟؟
- مشکلش اینه که خیلی به پلاستیک علاقه داره . دمپایی ! شلنگ آب ! کفش ! هر چیز پلاستیکی میبینه میخواد گاز بگیره ! بعد هم خیلی حساسه ! یه بار من رفته بودم مسافرت , 5 روز تمام فقط زوزه میکشید برام !!!!!!
اینم نمیخوام . به درد خودت میخوره !!!!!!! فیدل نازنین منو جوون مرگ کردی و با یه نر خنگ جفتش کردی نتیجه ش شده اینا !
- پس میخوای بریم خونه یکی از دوستام . یه سگ داره به درد خودت میخوره ! میخواست بفروشش دنبال مشتری میگشت !

سوار ماشین شدیم و رفتیم سراغ دوستش که تو کار پرورش سگ بود . یکی از باغهای خادم آباد نزدیک شهریار . از ماشین پیاده شدیم و در زد . دوستش که اومد دم در , جریان رو گفت . اونم گفت گفت حله !!!!!! بیایین تو . رفتیم . یه سگ نشونم داد واویلا ! خرس رو دیدین ؟ یه کم نقلی ترش کنین میشد این سگ !!!!!!! فکر میکنم قشنگ تا نزدیک سینه م میرسید ارتفاع بدن سگه ! بدن پشمالو با موهای قهوه ای یک دست . دست آرتینو محکم گرفتم و چسبیدم بهش !!!
- خانم چطوره ؟ خوشت میاد ؟ 5 میلیون مایشه ! ولی چون آشنایین 4 تومن به شما میدم !
مفت هم بدی نمیخوام . این سگزیلا رو میخوام چیکار آخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- اینقدر ماهه این سگ . به هیکلش نگاه نکنین ! فقط یه ایرادی داره . خونتون باید حتمن بزرگ باشه مثلن یه زمین یکی دو هکتاری داشته باشین !
چرا اونوقت ؟؟؟؟؟
- چون تو جای کوچیک دلش میگیره و زمین رو شخم میزنه ! زمین رو میکنه و درختها رو میشکنه و گلها رو له میکنه و از این کارها !!!!!
آها پس یکدفعه بگین این بولدوزره دیگه ؛ سگ نیست ! نه آقا من اینو نمیخوام یه سگ میخوام که دزد بتونه بگیره و با خودمم کار نداشته باشه !

کمی فکر کرد و بعد گفت : آها ! یه سگ دارم راست کار خودتون . دوبرمنه 8 ماهه هم هست ولی 2 تومن قیمتشه . نژادش مخلوط شیانلو و دوبرمنه و شاهکاره . باهوش ! قوی ! زیبا !!
- میشه ببینمش ؟
بله ! بفرمایین ...
رفتیم سراغ یه قفس دیگه و سگه رو نشونم داد . انصافن خیلی خوشگل بود و زیاد هم درنده نبود . یعنی پارس نکرد و نپرید طرفمون . در قفس رو باز کرد و آوردش بیرون . نشستم جلوش و دستمو بردم طرفش . اولش کمی دندون نشون داد ولی وقتی سرشو ناز کردم , فکشو بست و خودشو لوس کرد . بلند شدم و گفتم : همینو میخوام ! عالیه .
- خانم ببخشیدا فقط یه ایرادی داره ! گفتم بهتون بگم فردا اتفاقی افتاد نندازین گردن من !
چه ایرادی ؟ مریضه ؟
- نه خانم . راستش اینه که این سگ به چند تا مساله حساسه . یکی به افغانی ها و سوپورها و یکی هم آدمهای کثیف با لباس های نامرتب و کلن از شلوغی و ریخت و پاش بدش میاد ! میدونم باورش سخته براتون ولی این سگ هر آدم شلخته ای رو میبینه گاز میگیره و برای همین هم صاحبش آورد فروخت به ما از بس که چند برابر پول این سگ دیه به سوپورها و افغانی ها داده بود .
عالیه !!!!!!!!!! من میخوامش !!!!
کیفمو باز کردم و دسته چکمو در آوردم و شروع کردیم چونه زدم . آخر یک میلیون 550 هزار تومن به توافق رسیدیم و چک رو نوشتم و دادم بهش و قلاده سگه رو داد دستم . سگ نازنینی بود ! البته موضوع اصلی این بود که اینها نمیدونستن چرا من اینقدر از این سگه خوشم اومده بود . حقیقت این بود که حالا میتونستم با کمک این سگه آرتین رو آدم کنم !!!!!!! شلخته ترین موجودی که روی کره زمین وجود داره . یعنی از در که میاد تو یعنی انگار گردباد اومده : از همون دم در , کفش ها ولو ! لباسها ولو ! خودش که بوی عرق و آب جوب میده و با ملاقه باید پرتش کنم توی حموم و لباسهای شیک و درست و حسابی هم که براش میخرم هیچ وقت نمیپوشه و میگه من تو این لباسها اصلن راحت نیستم و همه ش میخورم تو در و دیوار و خلاصه اینقدر منو میچزونه که حد نداره .
تو ماشین به آرتین گفتم : از فردا تو جرات داری لباسی که من برات میذارمو نپوش یا اینکه مرتب دوش نگیر و بوی عرق بده و لباس هات رو پخش و پلا کن تا ببینی این سگه چطوری نوازشت میکنه !!!!!!!! تا دم خونه یک بند غر میزد که به من وقت بده و آدم کم کم اصلاح میشه و ... ! بهش میگم : پدر سگ ! تو 3 ساله با من داری زندگی میکنی و تو این سه سال آدم نشدی حالا توی این چند روز آدم میشی ؟ فکر میکنم فردا حوادث جالبی اتفاق بیافته تو خونه ما با حضور این سگ :)
..
..
در حاشیه :
سگه واقعن باهوش و با محبته . امکان نداره یه سگ 8 ماهه رو بتونین یک شبه رام کنین و باهاتون اُخت بشه ولی این سگه چنان سر به راهه که خودم هم متعجب شدم .
اولین پارس به آرتین رو وقتی کرد که کفش هاشو بیرون خونه در آورد و جفت نکرد و همین پارس باعث شد آرتین ترسو فوری کفشهاشو جفت کنه و بدوئه تو :)
از مرتیکه خیلی خوشش اومده و تا دیدش شروع کرد بو کشیدن و بعد هم دورش چرخیدن و از سر و کولش بالا رفتن . فکر میکنم یه رگ قزوینی داشته باشه :)



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001