فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Tuesday, June 12, 2007
هرس مردانه :

نزدیک خونه یه آرایشگاه مردونه هست که هر از گاهی مرتیکه رو میبرم اونجا سرش رو بزنه ! آرتین همیشه میره یه آرایشگاه کلاس بالا از اینهایی که فقط فشن کار میکنن ولی عجیبه که همیشه خدا مثل این بسیجی ها و بچه حزب الهی ها میگرده و فرق کج و یه وری !!!!! هر وقت بهش میگم تو که موهاتو معمولی میزنی برای چی اینهمه پول میدی میری اونجا ؟ برو همین حسن چمن زن موهات رو بزنه !!!! میگه افت داره و اینجا کلاس نداره ! این آرایشگاه آرتین هم خودش کلی حکایت داره :
- یه بار , فقط یه بار مرتیکه رو دادم بهش گفتم ببرش موهاشو کوتاه کن ! 2 – 3 ساعتی ازشون خبری نشد ! هر چی زنگ میزدم بهش که کجایین ؟ میگفت آرایشگاه و هنوز نوبتمون نشده ! خلاصه بعد از 7 ساعت که اومدن خونه داشتم سکته میکردم ! موهای بچه 3 ساله رو گرفته بود سیخ سیخ زده بود بالا شکل سرخپوستهای آپاچی و ویتامینه کرده بود و اطو و با شیش من ژل و تافت . کاری کرده بود که آب هم میزدی این موها نمیخوابید ! همون شب آرتین رو پرت کردم از خونه بیرون و گفتم تا یکهفته حق نداری بیایی اینجا و اگه چشمم بهت بیافته تاکسیدرمیت میکنم !!!! کارم شده بود هر روز موهای مرتیکه رو شستن و تافت زدن تا این گند و کثافت ها از سرش پاک بشه و موهاش بخوابه ! ولی مگه تکون میخوره ؟ نفت میزدم با مایع ظرفشویی میشستم ! تاید میزدم ! ولی فایده نداشت ! انگار توی تارهای موهاش پلاتین تزریق کرده بودن !!!! جرات هم نداشتم بیرونش ببرم و بچه افسرده شده بود . یه بار رفتیم پارک و همه خانم ها دورمون جمع شدن و هر کدوم اظهار فضلی میکرد ! یکی میگفت بچه سنجاق تو پریز برق فرو کرده موهاش سیخ شده ؟ یکی میگفت چرا بچه رو ترسوندین که موهاش سیخ بشه ؟ یکی میگفت روح ادیسون به جسمش حلول کرده و یکی میگفت وقتی حامله بودی تو حموم جن دیدی و خلاصه اینقدر جفنگ گفتن که برگشتیم خونه و پارک تحریم شد !!!! خلاصه آخر رفتم همون آرایشگاه و بعد از کلی جیغ و هوار کشیدن سر مسئولش و تهدید به شکایت و مقطوع النسل کردنش و اینا ... وادارش کردم با همون زهرماری که موهای بچه رو مثل میخ طویله سیخ کرده بود , دوباره بخوابونه !!!
این آرایشگاه دم خونه هم حکایت جالبی داره . تا چند وقت پیش یه پیرمرد کار میکرد و بعد از اینکه مرد , پسرش کارش رو ادامه میده ! یه پسر جوون به اسم حسن که من اسمشو گذاشتم حسن چمن زن !!!! استعداد عجیبی در ریدن به موهای مردم داره . سبکش هم کاسه بشقابیه ! یعنی انگار کاسه میذاره سر طرف و سه سوت دورش رو میزنه و تحویلت میده !!! خوراک بچه مدرسه ای ها و پیرمردها و افغانیهاست !!

امروز که آرتین میخواست بره سلمونی بهش گفتم حق نداری بری اونجا و میمونی خونه خودم موهاتو کوتاه میکنم ! شروع کرد کولی بازی که نه و عمرن بذارم دست بزنی به موهام و .. ! رگ خواب و نقطه عقل و منطق مردها هم که خلاصه شده در محلی بنام بین پاها و کمر !!!!!! وقتی گفتم یکماه تحریمی سکس میشی , خودش رفت قیچی و شونه و آبپاش آورد تا موهاشو درست کنم !!!!! رفتیم حموم . روزنامه پهن کردم کف حموم و یه چهارپایه هم گذاشتم و لباسهاش رو هم گفتم بکنه و لخت وعور مثل پریای داریوش نشست و منم مشغول شدم !!!! بعد از یکساعت و نیم زحمت و هفشده تا تاول آبدار سبز شدن روی دستم , بالاخره تموم شد ! بهش گفتم : شکل انسان شدی ! حالا تو یک انسانی نه اون جانور بسیجی منفور مفلوک چندش !!!!
- راست میگی ؟؟؟
دروغم چیه ؟ چندشم میشد هر وقت میدیدمت ! شبا انگار جن میدیدم !!!
فرستادمش حموم و وقتی اومد بیرون با سشوار و ژل موهاشو مدل دادم و اووووووف !!!! چی شده بود ! ننه باباش هم نمیشناختنش ! موهاشو لایه لایه و تیکه تیکه و تیز تیزی زده بودم و ماه شده بود ! مردها یه عادتی دارن و اونم اینه که وقتی یه چیزی بهشون میگی همیشه مخالفن ولی وقتی با زور و تهدید و کوفتمان فرهنگی بهشون حالی میکنی و نشون میدی که حرفت درسته , دیگه ول کن نیستن و تا تهش میرن . آرتین هم وقتی دید چی شده گفت من یه سر برم خونه بابام اینا بیام !!!!! حالا سال تا سالم اونجا نمیرفت و میخواست بره خودشو نشون بده ! هر چی بهش گفتم نرو و یه بلایی سرت میارن , گوش نداد و رفت ...
رفتم جعبه کمک های اولیه رو آوردم و مشغول پختن سوپ شدم و چند قالب یخ هم از فریزر در آوردم و توی کیسه فریزری ریختم و گذاشتم دوباره تو فریزر آماده باشه !!!! همه چی آماده بود و منتظر بودم هر لحظه زنگ بزنه و برم لشش رو جمع کنم بیارم تو !!
" عجیب نبود البته . وقتی پدر و مادرش مذهبی و سنتی و اُمُل و قدیمی باشن نتیجه کاملن مشخصه "
دو ساعت بعد زنگ در رو زدن . رفتم پای آیفون و چشمم افتاد به آرتین که به زور خودشو نگه داشته بود . بدو بدو رفتم دم در تا جمعش کنم و بیارمش تو ! درو که باز کردم یه چیزی پرت شد جلوی پام و پخش زمین شد !!!! کشون کشون آوردمش تو و درو بستم و تا خونه مثل جسد کشیدمش ! نصف موهای سرش رو از بیخ کنده بودن و جاش سرخ و خون مرده بود ! یه کدوی هالووین هم پای چشمش سبز شده بود و لباس هاش هم تکه پاره و پیرهن و شورتش از شلوارش زده بودن بیرون و یه کاغذ پاره هم تو مشتش بود که انگار پیغام داده بودن به من ! خوندمش ! تهدید به مرگ شده بود و آرتین هم از ارث و میراث محروم ! اصلن مهم نبود . ما که ز بالاییم و بالا میرویم ... و آرتین هم که ته تغاری و با داشتن 14 تا خواهر و برادر چترباز و شارلاتان , ارثیه ای که براش باقی میموند نهایتن یه دست شورت مامان دوز باباش میشد !!!!!! صدای ناله آرتین که بلند شد دمپاییمو در آوردم و شششق , کوبیدم تو ملاجش ! هوارش رفت آسمون :
- چرا میزنی ؟؟؟
یکی دیگه زدم و گفتم : برای اینکه بهت گفتم نری اونجا ولی حرفمو گوش نکردی ! حالا بمیر ...
- همه چی خوب بود فقط وقتی رفتم تو مادرم و خواهرهام منو نشناختن و شروع کردن جیغ و داد کردن و بابام و داداش هام اومدن بیرون و شروع کردن کتک زدنم که یه مرد غریبه اومده خونه ما ! بعد که فهمیدن خودمم دوباره کتکم زدم که چرا اوا خواهر شدی !!!!!
حقت همینه ! کاش میمردی ! حالا لباسهاتو عوض کن بکپ رو تخت ببینم چه مرگته !

حسابی آش و لاش شده بود ! تنش هم کبود بود ! خوب شد پیشبینی لازم رو کرده بودم و 5 تا کیسه یخ آماده کرده بودم . یه مشت قرص مُسکن ریختم تو حلقش و یخ ها رو گذاشتم رو کبودیهاش و گرفت خوابید ! این مردم ایران مخصوصن مذهبی ها تا بخوان جنبه حقوق بشر و آزادیهای فردی پیدا کنن ما مردیم ! همون باید نسلشون رو از ریشه سوزوند و منقرض کرد تا این مملکت آباد بشه !!!!! حالا من موندم و یه جنازه متحرک . حیف که خیلی دل نازکم وگرنه با آجر میکوبیدم تو ملاجش تا از شرش خلاص بشم ! آخه خودمونیم اینم شد مرد ؟؟؟؟؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001