فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Thursday, April 05, 2007
حکایت کاندوم سرگردان :

آقا تبریک بخاطر آزادی برادران و تنها خواهر گروگان انگلیسی از چنگال حکومت اسلامی !! تبریک بخاطر آزادی دیپلمات ایرانی در عراق ! تبریک بخاطر قرار ملاقات یک نماینده رسمی ایران با بازداشت شدگان اربیل عراق ! تبریک برای مذاکره آمریکا با سوریه ! همه ش که شد تبریک . ولی خداییش سیاست خیلی جالب و هیجان انگیزه . همونطور که قبلن هم نوشتم اگه قرار بود سیاست رو آدم های عادی بفهمن و ازش سر در بیارن که سیاست نمیشد میشد آش کشک خاله !!!!!! والا ...


بگذریم .. آقا در اینکه مردم ایران شعور استفاده از کاندوم و ادوات جنسی رو پیدا کردن آدم لذت میبره و روحش شاد میشه که بالاخره بعد از قرنی مردم ایران هم دارن کم کم به کشورهای متمدن میپیوندن و دیگه نمیگن که ایدز سرماخوردگیه ؟ کاندوم بادکنکه ؟ و آغایون محترم زرتی اون لامصبشونو توی هر سوراخی فرو نمیکنن غافل از اینکه : هر فرج گمان مبر که پاک ست ! شاید که HIV خفته باشد !!!! البته با همه اینها هنوز هم نرخ رشد بیماری ایدز و مبتلایان به ایدز در کشور ما سر بالا و تخته گاز میره و هر روز هم به سرعتش اضافه میشه ولی خوبیش اینه که بین طبقه متوسط جامعه داره فرهنگ استفاده از کاندوم جا می افته و مخصوصن بین آغایون عزب اوغلی ها که متقاضی زیر شکم خانم ها هستن و عرضه این محصول هم که به لطف حکومت اسلامی به شدت رواج داره و سود سرشاری نسیب دارندگانش (!) میکنه . پس تا عرضه و تقاضا هست ایدز هم هست :

عصری با مرتیکه رفته بودیم پارک جمشیدیه کمی قدیم بزنیم . آرتین هم رفته بود خونه یکی از دوستاش مجرد بازی ! کلن بین خودمون از این قرارهای عجیب غریب زیاد داریم و هر از گاهی هر کدوم که از زندگی مشترک خسته میشیم میتونیم مدتی برای خودمون باشیم و مساله ای کاملن جا افتاده و توافق شده ست بینمون . البته من فکر میکنم یه همچین چیزی نه تنها در زندگی مشترک بد نیست که خیلی هم خوبه و باعث سلامت اخلاق و روان خانواده میشه . چون هر جور که فکرشو بکنین هر آدمی نیاز داره مدتی تنها و مال خودش باشه و اینکه در زندگی زناشویی آدم به اجبار باید حضور طرف دیگه رو برای همیشه و حتا شده با مشت و لگد و تنقیه و اجبار و .. تحمل کنه , خیلی عذاب آور و درد آوره !!!! بیشتر وقتها من از بودنش حوصله م سر میره و خسته میشم و خیلی محترمانه از خونه بیرونش میکنم و در چنین مواقعی اونم از خدا خواسته میره خونه دوستهاش یا با هم میرن شمال مجرد بازی و ... ! امروزم از همین روزها بود که پریود روحی شده بودم و تحملش رو نداشتم و باید از جلوی چشمهام دور میشد و کلی تو این چند وقت از دستش حرص خورده بودم و اگه جلوی چشمم میدیدمش یه بلایی سرش میاوردم و طبق قرار مودبانه آغا رفتن تفریح کنن !!!!!
بارون نم نم میبارید و هوا خیلی لطیف ولی سرد شده بود . یه نیم ساعتی که قدم زدیم , مرتیکه غر زد که خسته شدم و برگردیم . راه افتادیم به سمت خونه . وسط راه جلوی یه خونه , مرتیکه توجهش به چیزی روی زمین جلب شد و ایستاد بالای سرش و شروع کرد سوال کردن که این چیه ؟ یه چیز صورتی رنگ روی زمین افتاده بود و مشخص نبود چیه . رفتم جلوتر و برق از چشمم پرید ! یه کاندوم باز شده روی زمین بود و معلوم نبود اینو کدوم دیوانه ای انداخته اینجا !! یه دروغی سر هم کردم و به خوردش دادم و نخود سیاه و اینا و ... رفتیم . ولی فقط به این فکر میکردم که یه همچین چیزی رو چرا باید بندازن روی زمین و جلوی چشم هزار تا آدم ؟ چند تا احتمال رو میشه در نظر گرفت :
- مثلن اینکه طرف دیشب ترتیب ضعیفه ای رو توی جوب ، ماشین , لای شمشادها , کنار خیابون و ... میداده و ... آره !
- این یه عمل تبلیغاتی از طرف سازمان بهزیستی بوده برای ترویج استفاده از کاندوم !
- یه بنده خدایی کاندومی خریده و چون تو خونه نمیتونسته کشف رمز یا زهراش کنه ، تو خیابون بازش کرده و بعد از معاینه فنی , انداخته ش بیرون !
- طرف جنسش شیشه خرده داشته و کاندوم رو مخصوصن انداخته تا جلب توجه کنه !
- یه دوربین مخفی آماتوری – شخصی در اون نقطه کار گذاشته بودن و لابد طرف کلی به ریش ما خندیده !!!!!!!!!!

ولی هر کدوم از اینها که بوده باشه , طرف کلن آدم باحالی بوده :)
نظر شما چیه ؟؟؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001