فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, June 01, 2005
سقا خونه :

در فرهنگ ما ایرانیها زیاده روی و کم کاری خیلی زیاد به چشم میخوره . ما ایرانی ها بیشترمون حد وسط نداریم . یا خیلی شور یه چیزی رو در میاریم و یا خیلی بی حال و بی توجه نسبت به قضایا رد میشیم ! اما اینکه توی زندگیمون یاد بگیریم اعتدال رو رعایت کنیم , از این خبرها نیست ! امور مذهبی ما ایرانی ها هم از این قضیه جدا نیست و اتفاقن بدترین نوع زیاده روی ها توی همین بخش به چشم میخوره . کارهای احمقانه و خرافه گرایانه ای که یا از سالیان گذشته باقی مونده و یا جدیدن مد شده همه و همه جزئی از این کارهای احمقانه ست که فرهنگ اصیل ایرانی رو زیر سوال برده . مخالف مذهب نیستم چون مذهب میتونه برای انسان ها سازنده باشه و بخشی از نیازهای معنوی و خلاء های روحی اونها رو تامین کنه و بهشون انرژی مثبت بده و انسانها ذاتن نیاز به پرستش چیزی دارن . اما اینکه مذهب رو چطور به کار ببریم و چه رفتاری در مقابلش داشته باشیم و اصولن چه چیزی رو پرستش کنیم , چیزیه که امروزه در ایران باعث شده که 80% جامعه نسبت بهش یا گریزان باشن یا استفراغش کنن چون مذهب در ایران با خرافات و موهوم پرستی و حماقت و ریا و فساد و زور مخلوط شده و معجون بجا مونده از اون چیزی جز کثافت و جهل نیست :

یکی از موارد احمقانه ای که از گذشته های دور در فرهنگ ایرانی ها بجا مونده سقا خونه ها هستن . مکانی برای مردمی که التماس دعا دارن و در اون شمع روشن میکنن برای حاجت گرفتن !!!!! نمونه اون رو هم در کلیسا میبینیم که مسیحی ها هم با روشن کردن شمع و دعا کردن حاجت مثلن میگیرن . حالا اینکه این عمل از دین مسیحیت به دین اسلام ایرانی (!) وارد شده یا از اسلام ایرانی به مسیحیت , مشخص نیست !!!! اما با رفتاری که ایرانی ها در پیش گرفتن در طول تاریخ , این دیوونه بازیها شاهکار ایرانیهاست و بس . ما در کتب اسلامی و تاریخی هم مطالب زیادی از این دست داشتیم و داریم که نشون دهنده زیاده روی ایرانیان در پاس داشت مراسم مذهبی و استقبال از علمای دینی و افراد ظاهر فریب و مقدس مآب بوده . در جایی نوشته شده وقتی علی به ایران میاد مردم دنبال خر آغا چندین فرسنگ میدون و شادی میکنن و این بصورت رسم در میاد . درست همونطوریکه رهبر فرزانه , رئیس حکومت شاهنشیخی ایران هم وقتی به شهرستانها میرن برای مردم فریبی , مردم انتخاب شده (!) دنبال ماشین آقا یورتمه و چهارنعل راه میافتن .

نزدیک منزل ما تو کوچه پس کوچه های قدیمی نیاوران یه سقاخانه که چه عرض كنم سوراخ نمور و روشنی توي دل ديوار كندن و ملت بيكار و خل و چل مسلک توش شمع روشن مي كنن و دقایقی اشک میریزن و ناله میکنن و بعد سر به آسمون میگیرن و دعایی می خونن و میرن به این امید که حاجتشون برآورده بشه ! زمانهای کنکور دانشگاه ها و یا فصل امتحانات بچه ها که میرسه , این سقا خونه غلغله میشه و چنان ازش نور به بیرون پراکنده میشه که خیال میکنی توش آتیش گرفته !!!!!! عصر ها که با مرتیکه میریم پیاده روی همیشه از کنار این سوراخ کذایی رد میشیم و همیشه خدا هم چند نفری کنارش صف کشیدن تا شمع روشن کنن و به خداشون رشوه بدن . منو یاد این باجه های عابر بانک میاندازه که هر کسی پول میخواد میره جلوش و باقی افراد کنار تر میایستن تا طرف پولشو بگیره و بره و نوبت اونها بشه . اینجا هم بقیه ایستادن کنار تا اون طرف شمعش رو روشن کنه " کارت بزنه " و دعایی بخونه " کد رمز وارد کنه " و بره حاجت بگیره " پولشو دریافت کنه " تا نوبت اونها بشه !

دلم میخواد برسه اون روزی که تمام این مظاهر خرافاتی رو نابود کنن و مردم رو از جهل و حماقت خارج کنن که بجای اینکه توصل به چیزهای احمقانه ای مثل شمع و گل و پروانه بشن , برن و تلاش و همت خودشونو زیاد کنن و یه بازنگری به اشتباهات و شکست هاشون بندازن و از شکست ها درس بگیرن و ببینن کجای کار رو اشتباه کردن و اصلاح کنن رفتارشونو نه اینکه برن شمع روشن کنن و دست رو دست بذارن تا فرجی بشه ! تو دین اسلام هم همیشه گفته شده از تو حرکت از خدا برکت نه اینکه از تو نشستن و کون گشادی و از خدا برکت !!!!!!!!

امروز هم چشمم افتاد به دو تا خانم شیک پوش سانتی مانتال " آقا باور کنین خرافه پرستی بین زنهای پولدار اونقدر که زیاده بین زنهای طبقه متوسط به چشم نمیخوره , حالا نه اینکه فکر کنین زنهای ژنده پوش و جواد اینکاره نیستن , که اونا از همه بدترن " , داشتن شمع روشن میکردن و میذاشتن توی سقا خونه . این مرتیکه هم که مثل خودم زبونش هیچ وقت ترمز نداره و کنجکاویش فوران میکنه , با صدای بلند پرسید :
- مامان اونجا دارن تولد می گیرن ؟؟؟؟
منم که خیلی دلم میخواست بهانه ای دستم بیاد و یه حالی به اینا بدم فوری بلند بلند جوری که بشنون گفتم :
- نه عزیزم . به این کارا میگن خرافات ! دیوونه بازی ! خریت !
يكيشون چپ چپ سرتاپامو از اون نگاه های سفیه اندر عاقلی کرد و گفت :
- خانم خجالت نیمکشی این حرفها رو یاد طفل معصوم مي دی ؟؟؟؟
نه تنها خجالت نمیکشم که اگه زن نبودین بدترشم میگفتم . بچه باید بفهمه که اگه قرار بود کسی با روشن کردن شمع حاجت بگیره و کارش راه بیفته , در اونصورت همه میرفتن و مشعل روشن میکردن تا خیلی زودتر و بهتر حاجت بگیرن !

دوتاشون یکم هاج و واج همدیگه رو نگاه کردن و بعد اون یکی زنه که جوون تر بود برگشت به دوستش گفت :
- راست میگه ها ! اصلن از اولش هم بهت گفتم این کارا خرافاته ! تقصیر توئه منو برداشتی آوردی اینجا که انگشت نمای مردم بشم ! اگه اینطوری بود من 100 تا شمع روشن میکردم !!!!!! بعد هم با حرص از دوستش جدا شد و رفت !
زنک کمی منو نگاه کرد و تو چشمهاش تردید رو خوندم و اونم سرشو انداخت پایین و دنبال دوستش راه افتاد . وقتی رفتن مرتیکه رو بغل کردم و بردم دم سقا خونه و گفتم :
- بیا تولد بازی کنیم و شمع ها رو فوت کن .
اونم شروع کرد با فوت و تف همه شمها رو خاموش کرد تا به نفس نفس افتاد و باقی رو هم من فوت کردم و اون آتشکده کذایی رو خاموش کردیم و یه ماچ آبدارش کردم و با هم رفتیم پارک !
..
..
فکر کنم تنها خوبی ای که این سقا خونه داشت این بود که 2 تا آدم رو سر عقل آورد و از طرفی هم کلی قند تو دل مرتیکه آب کرد چون تو عمرش اینقدر شمع فوت نکرده بود و بیشترین تعداد شمع های زندگیش 3 تا بوده :)



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001