فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, May 30, 2005
سفره ابوالفضل ( 3 ) :

امروز خونه خاله مادرم دعوت بودیم برای سفره ابوالفضل و به بهانه تشریف فرمایی علیا حضرت خواهر آنتیک ما تمام فک و فامیل رو جمع کرده بودن ! این خواهر ما که تازه درسش تموم شده تصمیم گرفته مدتی ایران بمونه پیش من تا من به کارهام سر و سامونی بدم و تا آخر امسال به کوری چشم اسلام و مسلمین با هم بذاریم از این مملکت برای همیشه بریم و اگه چنین اتفاقی روزی بیفته مطالبی اینجا نوشته میشه که مو به تنتون سیخ میکنه و دیگه نگران این نیستم که یه شب بریزن خونه م و ترتیبم رو بدن !!!!!! رو همین حساب من بدبخت معلوم نیست چند ماه باید با این گاگول خانم زندگی کنم و چه بلاهایی به سرم میاد هر چند سالی که نکوست از بهارش پیداست :

دیروز صبح خاله مادرم زنگ زد و ما رو برای امروز دعوت کرد منزلش . نزدیک ظهر بود و داشتم ناهار رو آماده میکردم و هی زیر چشمی خواهرمو نگاه میکردم که به همه چی شبیه بود الا آدمیزاد !!! نمیدونم کی بهش گفته بود که تیپ اسپورت بهت میاد !!!؟ آخر هم طاقت نیاوردم و گفتم :
- این چه ریختیه تو داری ؟
چیه مگه ؟
- شکل جادوگرایی و یه کلاه بوقی و یه جارو کم داری ! تو از اون بچگیت هم مثل آدم نمی تونستی موها و سر وضعتو درست کنی و هیچ چیزت مثل دخترها نبود !
خیلی هم باحاله !
- آره خیلی ! شکل هیولاهای تو ارباب حلقه ها شدی ! اینطوری من با تو مهمونی نمیام !
خب منو ببر آرایشگاه اگه راست میگی !!
- آره سر ظهر و وقت نگرفته حتمن تو رو میبرم آرایشگاه ! الان زنگ میزنم خواهر جونت بیاد اینجا دو تایی می افتیم رو سرت و حسابی هرست میکنیم !!!

ناهار رو که خوردیم زنگ زدم به خواهرم و گفتم بیا اینجا که یه عملیات میزام پیلی افتادی و میخواهیم این ایکبیری خانم رو شکل آدمیزاد کنیم . اونم که سرش درد میکنه برای این دیوونه بازیها یکساعت نشده پیداش شد با یه ساک پر از لباس و لوازم آرایش و فقط مونده بود یه داس و کُمباین با خودش بیاره !!!!
- اینا چیه برداشتی آوردی ؟ من آخر از دست شما خل و چلا دق میکنم ها !!!!
آوردم اینو درست کنیم !
- مگه میخوای پشم گوسفند بچینی یا جالیز درو کنی که اینهمه آت و آشغال آوردی ؟
آخه اینم همچین بی شباهت به گوسفند نیست !!!!
- خب .. آره .. راست میگی ...
تصمیم گرفتم طبق اصول مدرن اول یه پیش زمینه ازش در بیارم و سریع ازش یه عکس گرفتم و بعد هم منتقل کردم به برنامه Make up کامپیوتر و سه تایی افتادیم تو جون عکس و صد مدل مو و آرایش و ... براش در آوردیم تا آخر قیافه ش شبیه آدمیزاد شد و همه روش توافق کردیم ! اما از این قیافه که شباهت عجیبی به حلقه مفقوده داروین داشت تا اون ظاهر گلاموری , چند سال نوری فاصله بود و مونده بودیم اینو چطوری باید این ریختی درش بیاریم !!!!
اولین کار رنگ کردن موهاش بود ! خواهرم فوری مشغول درست کردن رنگ شد و منم پیشبند بستم و کلاه رنگ آوردم و با برس کرک های موهاشو باز کردم ! مور مورم شده بود . موهاش مثل سیم ظرفشویی بود !!!!! بعد از یکساعت تلاش بی وقفه که باعث شد دستهام هفشده تایی تاول بزه تونستم این تارهای سیمی رو از هم باز کنم و آماده شد برای رنگ کردن . من فرق باز میکردم و خواهرم رنگ میمالید و نیم ساعته این توده پشمناک رو رنگ کردیم و کلاه رو سرش گذاشتم و یهو چشمم افتاد به پاهاش که مثل پاچه بُز شده بود !
- تو خجالت نمیکشی به این سن رسیدی هنوزم مثل این دختر بچه ها پاهات پشمالوئه ؟
حوصله داری ها ! کی زیر شلوارو نگاه میکنه !
- ایییی ! حالم به هم خورد ! بیا تو حموم ببینم !
کشون کشون بردیمش حموم و دامنشو در آوردیم و خواهرم گفت مومک بندازیم ! گفتم من از این کثافت کاریها بدم میاد و اینم نازنازیه و حوصله عربده هاشو ندارم . ژیلتمو آوردم و دوتایی افتادیم تو جون پاهاش . اون کف میمالید و من میتراشیدم ! تو عمرم یادم نمیاد بجز اولین باری که موهای پامو زدم اینقدر مو داشته باشه پاهام !!!!!! وقتی کارش تموم شد به این نتیجه رسیدم که این ایرادهای سیستماتیکش خیلی فجیع تر از این حرفهاست و باید مو به مو چک آپش کنیم . دوتایی شروع کردیم به زور لختش کردیم و مشغول معاینه کردن سر تا پاش شدیم و به نتایج وحشتناکی رسیدیم و خلاصه کنم از موهای زیر بغلش بگیر تا .... رو تراشیدیم و بعد از 2 ساعت ور رفتن با این جانور , تازه شبیه آدمیزاد شده بود !!!!!
- آخه مگه تو مردی که زیر بغل هات مو داره ؟
من با قیچی کوتاه میکنم ! اونطوری میخاره !
- خاک تو سر ! باید با تیغ بزنی و همیشه کوتاه باشه تا نخاره !
صابون رو مالیدم زیر بغلش و شروع کردم جنگل شو کوتاه کردن ! بعد چشمم افتاد به ابروهاش که مثل فرچه واکس پر پشت و نامرتب بود ! به خواهرم گفتم من دستم میلرزه , کار خودته . اونم نشست رو پاش و مشغول مرتب کردن ابروهاش شد و آخ و اوخش رفت هوا !!!!!!
- آخ و مرگ ! از بس ابرو بر نداشته که مثل این دختر بچه ها عربده میکشه !
رفتم نخ برای بند انداختن آوردم و وقتی کار ابروهاش تموم شد افتادم تو جون صورتش . اولین تکه رو که بند انداختم یهو یادم افتاد این گاگول که اولین بارشه صورتشو داریم بند میندازیم و صورتش پر از جوش میشه و منصرف شدم و رفتم کرم خودمو آوردم و صورتشو بور کردم تا از این شکل ناهنجار در بیاد . بعد از همه این هرس کردن ها جالب این بود که نمیتونست مثل آدم راه بره و مثل گربه ای میمونست که سبیل هاشو زدی و تعادل نداره ! مرده بودیم از خنده . بعد هم سرشو شستیم و تقویت کننده زدیم به موهاش و حمومش کردیم و کشون کشون بردیمش دم میز توالت و مشغول کوتاه کردن موهاش شدیم که پر از دم خوره شده بود ! من از اینطرف و خواهرم هم از اونطرف . کمی که گذشت یه نگاه انداختم و دیدم اون طرفی که خواهرم کوتاه کرده از طرف من کوتاه تر شده ! در گوشش گفتم :
- ریدی که با این کوتاه کردنت !
+ چی میگین در گوش همدیگه ؟
- هیچی . خیلی خوشگل شدی !!!
دوباره شروع کردم کوتاه کردن تا موازی هم بشن ولی کوتاهتر شد ! بعد خواهرم مشغول شد و اونم دوباره خراب کرد و کج زد . خلاصه همینطوری الکی الکی 20 سانت از موهاشو زدیم و موهایی که تا پایین کمرش بود رسید دم گردنش !!!!!! آخر هم از خیرش گذشتیم و مشغول سشوار کشیدن شدیم و با هزار زور و زحمت یه مدلی به موهاش دادیم و پرتش کردیم بیرون و خودمون مشغول آماده شدن شدیم ! شب رفته بود جلوی آینه و دائم خودشو نگاه میکرد بهش گفتم :
- چیه خودتو نمیشناسی ؟
میگم خیلی خوشگل شدم نه ؟؟؟؟؟
- آره بابا جونتم ببینت نمیشناست . فقط مواظب باش مثل نارسیس عاشق خودت نشی !!!!

امروز بعد از ناهار خواهرم اومد تا حاضر بشیم و 3 تایی با هم بریم . اما فکر همه چیزو کرده بودیم الا اینکه این خواهر گاگول ما یه عمریه که تیپ اسپورت زده و لباس های زنونه رو نمیتونه بپوشه !!!!! نمیشد هم که بریم مجلس رسمی زنونه و خانم با شلوار جین و کفش ورزشی و تیشرت و جوراب حوله ای سفید باشه !
- آخه تو چرا اینقدر دهاتی هستی ؟
خیلی هم باحالم !
- گمشو ! آخه من کجای تو رو درست کنم ؟ همه جات یه ایرادی داره !!!!!
چشه ؟
- چش نیست ؟ ناخن هات که کوتاهه و لاک بزنم دهاتی میشه ! از بس هم کفشهای ورزشی پوشیدی که پنچه پات پهن شده و کفش زنونه تو پات نمیره ! لباس زنونه هم که نمیتونی بپوشی ! آخه من چیکارت کنم ؟
خب خوشم نمیاد ! مثل این پیرزنا میشم !
با کلی مکافات و من بمیرم و تو بمیری تنش لباس کردیم و آرایشش کردیم و کلی خوشگل شده بود طوریکه خودمون هم نمی شناختیمش اما مگه این دیوونه بازیهاش تمومی داشت ؟ مدام غر میزد که زیر بغلم میخاره ! رفتم پودر جانسون آوردم زدم زیر بغلش و کمی بهتر شد . موقع راه رفتن هم هی میگفت این جورابا چیه همش فکر میکنم الانه که لیز بخورم " جوراب نایلون " . چقدر این دامنه تنگه الان بشینم که جر میخوره ! چشمام سنگین شده , نکنه کور بشم ؟ " ریمل و خط چشم " . پوستم یه جوریه چرب شده انگار ! اه حساسیتم گرفت چقدر عطر میزنین ؟ پام تو کفش درد گرفت چقدر کوچیکه !!! پاهام تو کفش لیز میخوره چقدر این جورابا سُره !!! خلاصه ما رو کشت و کلی بهش یاد دادیم که چطوری بشینه و چطوری راه بره و رفتار کنه تا تونستیم ببریمش از در بیرون !!!!!!

وقتی رسیدیم طبق معمول شوهر خاله مادرم نشسته بود توی حیاط و مشغول بازی کردن با اون توله سگ کذاییشون " جینگول " بود تا یه وقت نره تو خونه و مثل دفعه قبل حاج خانم روضه خون نجس بشن و مجلس به هم بخوره !!!!!! بعد از سلام و احوال پرسی و ماچ و بوسه و ریختن فک و فامیل سر خواهرم و تجدید خاطرات نشستیم تا حاج خانم تشریفشونو بیارن ! خاله م هم اومد پیش ما و گفت :
- همین الان تکلیفتونو روشن کنین که میخوایین بخندین یا نه ! اگه نمیتونین جلوی خودتونو بگیرین همین الان 3 تایی برین بیرون و آبرو ریزی نکنین !
من و خنده ؟ این دو تا همش میخندن !
-- آره تو یکی خودت نخندی ما هم نمیخندیم ! یادت رفته اون دفعه گیر داده بودی به سینه های روضه خونه ؟
خب پستوناش اندازه مشک دوغ بود به من چه ؟
-- اون دفعه رو چرا نمیگی تو ختم انعام همه گریه میکردن تو غش غش میخندیدی ؟ اصلن همین تو یکی از همه بدتری !!!!!
پس من میرم بیرون شما دو تا بشینین همینجا !
+ منم بیام باهات ؟
نخیر تو بگیر بشین همین جا !!!!
میخواستم بلند بشم برم بیرون که حاج خانم تشریف آوردن و شمع ها رو روشن کردن و پرده ها رو کشیدن و چراغها هم خاموش شد و هر کسی یه کتاب گرفت دستش و مشغول شدن ! عجب گیری کرده بودم ! آخه بگو تو که نه اعتقاد داری نه هیچی برای چی میری اینجور جاها ؟ این زنها همچین زار میزدن و گریه میکردن که خواهرم هم بغض کرده بود و فکر کرده بود که یه قتل عام عمومی شده و اینها برای اونها دارن گریه میکنن , داشتم میترکیدم از خنده و شاشم هم گرفته بود و آخر هم بلند شدم برم بیرون که خواهرم گفت : کجا میری ؟
- جیش دارم . تو بگیر بشین بر میگردم !
رفتم بیرون پیش فیروز خان شوهر خاله مادرم .
-- ای کافر بی دین آخر اومدی بیرون ؟ تایم گرفته بودم ببینم کی از رو میری که خودت اومدی . آخه قطامه تو که اینکاره نیستی برای چی میایی اینجور جاها ؟ این زن ما هم خاک بر سرش خاک بر سرش پدر منو در آورده با این جادوگر بازیهاش و ثروتمو به تاراج داده !
- آخه نیام که خاله ناراحت میشه !!!!!
بگو میام کمبود ویتامین هامو جبران کنم ! بگو میام که شکم چرونی کنم ! من تو رو میشناسم جانور ! از اون بچگیت هم ناجنس بودی ! به اون مادرت رفتی که جنس اونم شیشه خورده داشت ! حالا هم بگیر بشین پیش این توله سگ پدر سگ که نیاد تو تا من برم 2 تا گیلاس شراب بیارم همینجا با هم بخوریم و به روح ابوالفضل دعا پرتاب کنیم !!!!!
نشستم و مشغول بازی کردن با سگه شدم و چند دقیقه بعد اومد با یه سینی پر از ساندویچ پنیر و زیتون و 2 تا گیلاس و یه بطر شراب ناب محمدی و چند تا سوسیس برای سگه . هیچی بهتر از همنشینی با یه آدم عرق خور با تجربه نیست که خوش ذائقه هم باشه . داشتم میخوردم که سر و کله خواهرم پیدا شد !
- به به ! خانم رفتن بشاشن یا شراب بخورن ؟ بده من گیلاستو ببینم !
دوباره مشغول شدیم و چند دقیقه بعد سر و کله خواهر کوچیکم هم پیدا شد ...
-- شما دو تا خجالت نمیکشین منو تنها گذاشتین اومدین اینجا ؟
+ به به شاهزاده خانم ! گل بود به سبزه نیز آراسته شد ! 3 تفنگ دار تکمیل شدن ! بیا تو هم بشین پیش این دو تا نخاله تا برم برات یه گیلاس بیارم !!!!

آقا نیم ساعت بعد هر 3 تامون لپهامون گل انداخته بود و چشمهامون خمار شده بود و رو پا بند نبودیم ! خاله م هم وقتی میبینه پیدامون نیست میاد دنبالمون و ما رو با اون وضع میبینه , مست و خراب ... بعد هم 3 تامونو میبره طبقه بالا تو یه اتاق میچپونه تا جلوی مهمونا خرابکاری نکنیم و ..... ! حالا هی آدمو زوری دعوت کنین اینجور جاها . نتیجه میشه همین دیگه !!!!!!
..
..
جلسه مذهبی زنونه ! همه سعی ميکنن لابلای ورقهای مفاتيح الجُنُب و نهج الملاقه ، زورکی هم که شده دست خدا رو تو پوست گردو بذارن و راهی به بهشت باز کنن . بعضی ها هم که خیلی پیاز داغشو میخوان زیاد کنن چنان زار میزنن که انگار میخوان به خدا رشوه بدن تا ویلایی , باغی , آپارتمانی چیزی توی بهشت به نامشون سند بزنه ! آرایش غليظ تا اونجايی که انگشتتون تا بند انگشت تو بتونه های صورت فرو بره ، بلوزهای گیپور کشی گُل منگُلی و لباسهای تن نما و بیرون انداختن پر و پاچه تا حد امکان , سرويس های طلای آنچنانی , کیلو کیلو ، این اواخر هم که گوشی های موبایل و لوازم جانبی , واجب تر از نون شب ، و البته ته حلق انداختن صدا به هنگام صلوات گفتن ، و خوردن تا خرخره برای جبران کمبود ویتامینهای بدن !!!!! بعد از مراسم هم بازار مکاره ، همه چی ميفروشن ! از لباس زیر و شورت و کرست و جوراب و تیشرت هایی که از فلان خراب شده آوردن گرفته تا طلا و سکه ظروف کریستال ! زن و شوهر هم برای دخترهای ترشیده و پسرهای عزب اوغلی به حد وفور پیدا میشه و البته مهمترين بخش مراسم که جذابترين بخشه هيچ وقت فراموش نميشه :
گفتن ريزترين و خصوصی ترین ماجراهای زندگی زناشويی و مسابقه ماراتن بين عُليامخدرات جهت ابراز هر چه بيشتر سکسی بودن و باحال بودن ! از اندازه آلت شوهر گرفته تا تعداد دفعات کوبیده شدن به زمین و لنگ در هوا شدن و حتا تعداد گوزهای آغاشون و اندازه رینگ پستون های زن فلانی و حامله شدن زری و پری بگیر تا پریود دختر فلانی و طلاق اون یکی و دور باسن این یکی و در آخر هم یک دو به هم زنی جانانه و خونه خراب کن , پایانیه برای سفره ابولی ای که به همه شباهت داره الا اونی که باید باشه !!!
خداییش خریت ملت ما تمومی نداره ؟؟؟؟؟؟؟ اینکه غم و غصه بهمون هویت بده ؟ یا اینکه خندیدن و شاد بودنه که به آدم روح تازگی میده ؟



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001