فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Monday, April 11, 2005
آرایشگاه مردانه :

آقا این مردها هیچ چیزشون به آدمیزاد نرفته . یکی از این موارد هم آرایشگاه اونهاست و افرادی که بعنوان آرایشگر به شغل شریف هرس کردن کله آغایون اشتغال دارن :

چند سال قبل یک دوره آرایشگری رفته بودم و هر از گاهی هم سر و کله دوستام و فک و فامیل رو درست میکردم تا حدی که قابل تحمل بود و کارهای عادی مثل کوتاه کردن مو و های لایت و مش و چند تا هم مدل های من در آوردی هچل هفت و بند انداختن و مرتب کردن ابرو و این جور چیزها ! اما هیچوقت نشده بود موهای مردی رو کوتاه کنم و خیلی دلم میخواست تو این زمینه هم یه چشمه هایی یاد بگیرم . یکی از دلایل علاقه م این بود که مشکل سیستماتیکی با مرتیکه داشتم وقتی که میبردمش سلمونی تا موهاشو کوتاه کنم و این خرچه , مثل آدم نمی شست روی صندلی و هنوز دو دقیقه نگذشته بود که شروع میکرد وول زدن و نق زدن و به هیچ صراتی هم هدایت نمیشد و هیچ مدل نمیشد نشوندش رو صندلی و همیشه باید توی 2 مرحله میبردمش و بار اول نیم کره چپ سرش رو کوتاه میکرد و دفعه بعد که یکی دو روز بعد میشد با هزار ترفند و وعده و وعید میبردمش و نیم کره دیگه سرش رو کوتاه میکرد !
همه اینها باعث شده بود که علاقه مند بشم خودم موهاشو کوتاه کنم تا هر بار 2 برابر معمول پول سلمونی ندم و هم اینکه کلی حرص و جوش نخورم !!! چند ماه قبل که مرتیکه رو برده بودم پیش سلمونی محلمون , حسن چمن زن , که یه پسر جوون قرطی و اوا خواهره , کلی به حرکات دستش دقت کردم و چشمه هایی یاد گرفتم که چطوری دور تا دور موها و پشت گوش و پشت گردن مرتیکه رو بکدست میزنه و برای شروع هم رفتم سراغ دوست پسرم , عموی کذایی مرتیکه , تا روی اون آزمایش کنم و اگه نتیجه خوب شد بعد روی مرتیکه پیاده کنم !

یکروز که بیکار بودم زنگ زدم بهش و دعوتش کردم خونه برای ناهار . اون که روحش هم خبر نداشت چه خوابی براش دیدم با یه جعبه شیرینی و قیافه اتو کشیده پا شد اومد . یکساعتی آسمون ریسمون بافتیم و بعد هم مرتیکه رو فرستادم تو اتاقش بازی کنه و با لطایف الحیلی این آغا رو بردم حموم با استفاده از تحریکات زنانه و کمی چاشنی سکس و بالا رفتن از سر و کولش و وادارش کردم که بذاره موهاشو کوتاه کنم چون این مدل مو اصلن بهش نمیاد و تو ذوق میزنه !!!!!! اون بدبخت هم که با دیدن قسمتهای بی ناموسیم که مخصوصن توی ویترین گذاشته بودم (!) دیگه زبونش بند اومده بود و مثل بچه آدم نشست و منم یه پارچه بستم دور گردنش و بعد هم قیچی رو برداشتم و افتادم تو جون موهاش ! چه موهایی !!!! بلند تا روی شونه هاش .
آقا چشمتون روز بد نبینه اولش خوب بود و بعد حواسم به حرف زدن و انگولک کردن هاش گرم شد و یه طرف سرشو زیادی زدم و مثل تپه ماهور پستی و بلندی شد !!!!!!! یه طرف پر پشت بود و یه طرف کم پشت و تُنُک ! حالا بیا و درستش کن ! ازم آینه هم میخواست . یه مشت مو برداشتم از رو زمین و گذاشتم رو قسمت کم پشت سرش و با اعتماد به نفس بالایی آینه رو دادم دستش و گفتم :
- بفرما ! به این قشنگی شد !
کمی نگاه کرد و خوشش اومد ! حالا دل تو دلم نبود که این مرتیکه تکون نخوره و یه وقت موها بریزه زمین ! داشت یکمی مشکوک میشد که آینه رو از دستش گرفتم و لباسهاشو کندم و خودم هم لخت شدم و یه حموم 2 نفره رفتیم ..... خلاصه عصر هم با همون کله کج و معوج رفت و چیزی نفهمید !
شب بود که تلفن زنگ زد و خودش بود ! داد و بیداد که موهامو چرا اینطوری کردی و منم خودمو نباختم و گفتم : خودت که تو آینه دیدی هیچ ایرادی نداشت ! حتما خودت دست زدی و خرابش کردی !!!!!!!!
یکهفته باهام حرف نمیزد :)

نفر بعدی خواهر زاده م بود که به خواهرم پیشنهاد دادم بذاره موهای پسرشو کوتاه کنم و اینقدر پول سلمونی نده ! اونم چُس خور و گدا , بدش نمیاومد پول خرج نکنه ولی از طرف دیگه هم میدونست طمع گرگ بی حکمت نیست و اولش قبول نمیکرد و کلی غرغر کرد تا راضی شد ! خواهر زاده م که اومد نشست , سعی کردم حواسمو حسابی جمع کنم . خواهرم که رفت , پسرش در گوشم گفت :
خاله موهامو تیغ تیغی بزن !!!!!!
- میخوای ننت منو بکشه ؟
چیکار داری ؟ تو بزنی نمیتونه چیزی بگه !
- تیغ تیغی حالا چه مدلیه ؟
الان مده ! همینطوری تیکه تیکه بزن دیگه . کاری نداره که !!!!!
- پس جواب ننتو خودت میدی !
قیچی رو برداشتم و شروع کردم همینطوری تیکه تیکه موهاشو زدن و 5 دقیقه بعد کارم تموم شد و آینه رو دادم دستش تا خودشو ببینه ! کلی خوشش اومده بود . اما اون چیزی که من میدیدم چیزی شبیه بوته های شمشاد بود که نامنظم زده بودنش !!!!!!!!! خواهرم که اومد هوارش رفت آسمون که ریدی به سر بچه م و حالا هر چی میگم خودش گفت این مدلی میخوام , به خرجش نرفت که نرفت و آخرم برام شروع کرد خط و نشون کشیدن که :
- من اگه پسرتو تنها گیر بیارم با چمن زن سرشو از بیخ میتراشم !!!!!!!!! جل الخالق .

نفر بعدی شوهر خاله م بود که اونم تقریبا به یه همچین بلایی دچار شد و خاله م یکماه باهام حرف نمیزد که چرا ریدم به سر شوهرش و شکل جن بوداده ش کردم و دلیلش هم این بود که شوهرش همینطوری خیلی خوشگل بود و حالا به میمون صد تا سور هم زده و دیگه شب ها امنیت نداره و تو تاریکی وحشت برش میداره !!!!!!!!

خلاصه کنم که این قیچی ما سر همه مردهای فامیل و دوست و آشنا رو زد تا آخر دستم راه افتاد و کم کم اعتمادشون جلب شد و منم رفتم سر وقت مرتیکه و برای اولین بار با آرامش کامل موهاشو کوتاه کردم . اما اتفاقی که این وسط از همه جالبتر بود این بود که آرایشگر محلمون هر وقت منو میبینه اخم میکنه و انگار ارث پدرشو ازم طلبکاره و امروز هم آخر طاقت نیاورد و بهم گفت :
- خانم دیگه پسرتو نمیاری اینجا ؟ جای دیگه پیدا کردی ؟
آخه خیلی اذیت میکنه و خودم دیگه موهاشو میزنم !
- اختیار دارین ! چه اذیتی بیارین من خودم موهاشو میزنم چرا شما زحمت میکشین ؟!!!!!!!

پدر سگ ! دلش برای من که نسوخته بود , برای جیب خودش سوخته بود که یه مشتری پخمه رو از دست داده که هر بار 4 هزار تومن پول سلمونی باید میداد !!!



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001