فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, April 06, 2003
به سلامتی کلنگ اولین پریود روحی ما در سال جدید زده شد !! باز دوباره من قاطی کردم و فیوزم پریده و باید منتظر نوشته ها و تئوری های غریبه عجیب من باشید :

من هیچ وقت نخواستم و نتونستم مثل خیلیهای دیگه از کنار سر در گمی و پریشونی پیاده روها و چهارراه ها و پارکهای این شهر نکبت زده بگذرم . همیشه می خواستم همه چی رو همونطور که هستند و باید باشند ببینم و بشناسم .. درک چیزهایی که دیدم بقدر ی با ارزش بود که منو به غرور اینکه برتر از دیگرانم نرسوند ! شاید تقدیرم اینطور رقم خورده بود و یا سرنوشت بازیهای دیگه ای رو در آستین حوادث برام داشت تا امکانات من و اونها یکی نباشند و در نتیجه سرنوشتها هم یکی نباشند .
درد آورترین قسمت ماجرا اینجاست که بعد از این همه مدت هنوز هم نفسم از دیدن چهره دختران و پسرانی که تجربه بلوغ و بحران این دوره رو در گوشه و کنار خیابونها و پارکها و پارتی های ننگین جستجو میکنن بند میاد و اشکم از نگرانی اونهایی که محبت رو در حراجی های این آشفته بازار میخرند و در عوض خودشون رو به حراج دلالان محبت واگذار میکنند , از چشمام سرازیر میشه و دلم بدرد میاد ...
دلم میسوزه برای بچه هایی که مادران و پدران احمقشون از حالات و روحیات دوران بلوغ اونها بی خبر هستند و اگر هم اگاهی داشته باشند از شرم و خجالت بی دلیل با اونها در مورد مسائل دوران بلوغ صحبت نمیکنن و این بچه های معصوم باید اطلاعات خودشون رو خود در این آشفته بازار جستجو کنند و به سوالات بیشمارشون گرگهای درنده اجتماع پاسخ بدن . گرگهایی که با راهنمایی های گمراه کننده و هدفمند خود باعث انحرافات اخلاقی پسران و دختران و زمینه ورودشون به وادی فساد رو فراهم می کنند و باعث انحراف اخلاقی اونها میشن . چرا نباید تو جامعه ما بین پدران و مادران با فرزندان یک رابطه دوستانه برقرار باشه ؟ چون پدر و مادر در دوران بلوغ خودشون به علت جهل و نادانی والدینشون آگاهی های لازمه رو دریافت نکردن باید همون روش رو باز هم بصورت سنتی پیش گرفت و سکوت اختیار کرد و به زمان فرجه داد ؟
احمقانه ترین قسمت ماجرا اینه که پدر و مادر خجالت میکشن از درمیون گذاشتن این مسائل با فرزند خودشون ولی از این غافل هستند که شرم و خجالت و سر افکندگی اعمالی که در آینده بسیار نزدیک فرزندانشون انجام خواهند داد باعث چنان سرافکندگی خواهد شد که به هیچ شکل آب رفته به جوی باز نمیگرده .... اه

لبای خشکیدم حرفی واسه گفتن نداره
چشای همیشه گریون , آخه شستن نداره
تنه سرداب دیگه جایی برا خفتن نداره
میخوام از دست تو از پنجره فریاد بکشم
طعم بی تو بودنو از لب سردت بچشم
نطفه باز دیدنت رو توی سینم بکُشم
مثل سایه تا به تا , من تو رو همرام نکشم
بذار من تنها باشم , میخوام که تنها بمونم
برم و گوشه تنهایی و غربت بگیرم
من یه عمریست که اسیرم زیر زنجیر غمم
دست و پام غرق به خون شد دیگه بسه موندنت ....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001