فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, March 23, 2003
شیوا کماندو :

صبح تا شب تلویزیون داره اخبار جنگ نشون میده و آدم رو یاد دوران جنگ ایران و عراق می اندازه حالا با این اوضاع و احوال ما چرا ساکت بشینیم ؟ منم میخوام از خاطرات کماندو بودنم تعریف کنم ... آقا من از جنگیدن و تفنگ بدست گرفتن و خلاصه چیزهای مخرب خیلی خوشم میاد و لذت میبرم از کارهای Action ! بی اغراق عاشق شکار هستم و تا امروز فقط یه کل " بُز کوهی " زدم اما بعد که دیدمش یک شبانه روز گریه کردم و دیگه بیخیال این کارها شدم هاهاها . امروز وبلاگ این ویران در به در شده رو می خوندم به مطلبی اشاره کرده بود که منو یاد قدیما انداخت :

توی مساجد حدود هفت - هشت سال قبل به بسیجی های زن و مرد تیراندازی یاد میدادن , الان رو نمیدونم اما اون زمان کسانی که عضو دائم بسیج میشدن براشون یک دوره تیراندازی و آشنایی مختصر با تجهیزات رزمی میگذاشتن . منم که سرم درد میکرد برای این دیوونه بازیها بعد از کلی چک و چونه زدن با بابا و مامان , همراه یکی از دوستام رفته بودم و عضو شده بودم فقط برای اینکه بتونم از این کارها انجام بدم . توی این دوره ها کلاسها تئوری میگذاشتن و بعد دوره های عملی شروع میشد ! کلاسهای عملی - آموزشی خیلی جالب بود و منو حسابی ذوق مرگ میکرد . توی این دوره ها تیراندازی با اسلحه کُلت و کلاشینکف و ژ - 3 رو آموزش میدادن و چند نمونه هم نارنجک و آشنایی با مواد منفجره و چیزهای مزخرفی که بعدها خیلی بدردم خورد :
توی کلاسهای آموزشی دوره هایی هست برای آشنایی با مواد منفجره مثل تی ان تی و بمب های پلاستیکی و طریقه فعال کردن دینامیت و چاشنی گذاری و آشنایی با مواد منفجره خمیری و .... مثلا اینکه دینامیت طعم شیرینی داره و یا تی ان تی رو وقتی که آتش میزنن منفجر نمیشه و فقط میسوزه و دود میکنه ! و همینطور یکسری دوره های Surviver که من فکر میکنم دونستنش برای هر کسی لازم باشه !
برای تیراندازی یک روز ساعت 6 صبح همه رو جمع کردن توی یک اتوبوس و بردن به میدان تیر در خارج از تهران . تا جایی که یادم مونده محلش کمی جلوتر از کارخانه مینو بود سمت راست جاده کرج . وقتی رسیدیم همه رو صف کردن و به هر نفر یک سلاح کلاشینکف یا همون AK - 7 با 20 عدد فشنگ جنگی دادن و فرستادنمون روی سکوی تیراندازی . نمی تونم حالمو براتون بگم که دست گرفتن اسلحه ای که توی فیلم ها میبینی و میخواهی باهاش تیراندازی کنی چقدر وحشتناکه ... قلبم همینطور میزد و خودم رو نفرین میکردم که چرا اومدم ! اما با این همه خودم رو نباختم و طبق آموزشهایی که داده بودن شروع کردم به پر کردن خشاب و بعد هم مسلح کردن اسلحه و نشستن به طریق نشانه روی و بعد هم گذاشتن اسلحه روی تک تیر و آتش با فرمان یک زینب کماندو ... حتما فکر میکنین صدای وحشتناکی داره ؟
اما باید بگم اصلا صدایی نمیشنوین .. هاهاها چون بقدری صداش بلند هست که بطور مقطعی کر میشین و صدایی حس نمیکنین و تا 5 ثانیه بعد از شلیک هم گوشتون چیزی نمیشنوه . اسلحه کلاشینکف خیلی عالیه در مقایسه با اسلحه های دیگه چون سبکه و ضربه هم نداره و کار باهاش خیلی ساده هست . اما وای به ژ - 3 چنان جفتکی زد بهم که کتفم تا یکماه درد میکرد و همین شد پشت دستم رو داغ کردم و دیگه نرفتم که نرفتم . بابا هم هر روز میاومد و هرهر بهم میخندید و میگفت : میبینم که زرت کماندوی ما غمصور شده ... !!
اما اسلحه کلت از همه بهتر بود اما مچ قوی میخواد برای هدف گیری ! توی کلاسها میگفتن توی لگن کوچکی ماسه نرم کنار دریا بریزین و توش آب کنین طوری که فقط تا زیر ماسه ها رو بگیره و بعد در طول شبانه روز 2 ساعت پنجه ها رو توی ماسه فرو کنین و بیرون بیارین تا باعث تقویت عضلات مچ و انگشتان بشه تا بتونین درست هدف گیری کنین ! قابل توجه تروریست ها .... خلاصه که ما هیچ کدوم این دستورات احمقانه رو انجام ندادیم و بعد هم موقع تیراندازی همه گلوله ها رو زدیم تو در و دیوار الا به سیبل ..

حالا باز بگین دخترا موشن مثل خرگوشن ! آقا این پسرهای فامیل ما رو میبردن آموزش دفاعی از طرف مدرسه وقتی بر میگشتن همشون غش کرده با دهن های کف آلود بودن ! اصلا این چیزها باید تو خون آدم باشه . منم از پدرِ مادر بزرگم اینها رو به ارث بردم .. سرلشکر محمد خان بایبوردی قشونی ... ! مثلا همین دایی من ! این آقا کلکسیون تفنگ داره و انواع تفنگهای شکاری یک لول و دو لول و وینچستر و مائوزر و دوربین دار خفیف و تفنگ بادی پنج و نیم ! اما جرات اینو که از اینها استفاده کنه نداره !! هر وقت هم که میگه بریم شکار همه رو جمع میکنه و میبره و فقط توی کوه چند تا تیر هوایی در میکنه و بعد هم خستگی رو بهانه میکنه و بر میگرده بعد هم برای اینکه جلوی زنش خیط نشه سر راه یک شقه گوسفند میخره و میبره خونه و میگه اینم شکار !! کلی هم به ما سفارش و التماس میکنه سوتی ندیم به زنش !! در کل جنگیدن عمل مزخرف و احمقانه ای هست و اسلحه وسیله کثیفیه که فقط میتونه داغ رو دل آدم بگذاره و زندگی ای رو نابود کنه . اما من برخلاف خیلی ها از اینکه تفنگ اختراع شد خوشجالم ! چون هیچ وقت دوست نداشتم و ندارم با زخم شمشیر یا کارد یا تبر بمیرم ! چون فرو رفتن کارد توی بدن سوزش بدی داره به همراه دردی بدتر از اون و بعد هم آدم احتمال اینکه نمیره همون لحظه 99% هست و همین جون کندن تا مردن خیلی نفرت انگیزه ! اما مردن با تفنگ چون سریع هست مسلما بدون درد و عذاب هم هست . راستی این رو هم بگم تا بیشتر فحشم بدین . شلیک گلوله توی چشم چپ , سریعترین و بی دردترین نوع مرگه و حتی اگه کسی انگشتش روی ماشه باشه نمیتونه شلیک کنه چون مرگی بدون عکس العمل هست و بدن کلا فلج میشه هاهاهاها . این برای کشتن تک تیراندازها مفیده ... بابا ما یه پا تروریسم بودیم و خودمون خبر نداشتیم ...

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001