فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Wednesday, December 04, 2002
بین ما ایرانیها بعضی رفتارها و خصوصیات هست که به قول دوستی , به ما هویت می دن !!
برای نمونه عرض کنم که یکی از اونها غم پرستی و مغموم بودن و گریه و زاریه !! می گین چطور ؟ الان مثال می زنم براتون :

بین ما ایرانیها هر کی بیشتر قیاقش مثل مادر مرده ها باشه و اشک از چشماش فوران کنه , می گیم WOW یارو آخر احساساته و کارش خیلی درسته ! اگه در بین ما افرادی باشند که مدام با هر مساله ای کلمات : آخی و بمیرم الهی و فدات بشم و حیوونی و آخ و وای و این جور چیزها رو بلغور کنن می گیم که طرف آتش فشان احساساته !! اما تا حالا نشده کسی بیاد و به جای این همه گریه و زاری و کارهای احمقانه که بیشتر بین عده ای زنهای امل و خرافی ایرانی رایج هست , یادی هم بکنه از خوبی ها و شادی ها و لحظه های بیاد ماندنی !!
چرا دروغ ؟ خودم یک زمانی از غم لذت می بردم ! غم برام شیرین بود .. شبها می شستم تو اتاقم و یاد یک موضوع غم انگیر می کردم و بعد هم شُرشُر اشک می ریختم تا مثلا ارضاء بشم و از خودم راضی ! انگار دوپینگ بود ! هر زمان هم که دوستی رو پیدا می کردم قیافه این ننه مرده ها رو براش می گرفتم تا طرف دلش برام جزغاله بشه و نمی دونم چرا می خواستم راه دل و دوستی رو با غم و مظلوم نمایی هموار کنم ؟ خوب اولش همه میومدن جلو اما با احساس ترحم !! اما خوب در نهایت ول می کردن و می رفتن چون هیچ کس از آدم غمگین خوشش نمیاد !! خوشبختانه تو این زمینه های احمقانه باز هم مثل همیشه مادرم بود که به دادم رسید و چشم های منو روی خیلی از حقایق باز کرد ..
به من یاد داد : وقتی کسی یا چیزی رو از دست دادم به جای اینکه بیام و به فکر جای خالی اون بیافتم و مدام غصه بخورم , به فکر خوبیها و خاطرات خوش با اون بودن بیافتم ! به روزهایی که با وجود اون زندگی من زیبا بود و پر از شور و نشاط . . حالا اون نیست ؟ به قول ترکه : یارو مرد , مرد !! خدا بیامرزش آدم خوبی بود نهایت می ریم 2 تا لا الاه الا الاه می گیم برمی گردیم .... شاید خیلی ها بگن این عمل خیلی دور از انسانیته و غیر اخلاقی ! اما در نهایت وقتی که درست فکر می کنیم می بینیم که این اتفاق برای همه بازماندگان می افته اما کی ؟ همیشه چند سال بعد !! پس به جای اینکه این چند سال رو به تلخی و حماقت سپری کنیم , قدر لحظه لحظه عمرمون رو بدونیم و زودتر با حقیقت روبرو بشیم !!
در زندگی روزمره خودمون سال تا سال حالی از دوستان و آشنایان و اقوام نمی پرسیم , اما به محض اینکه بلایی سرشون میاد یا فوت می کنن خاک به سر خودمون می ریزیم و صورت هامونو می خراشیم و گریه و شیون و .... خوب چرا ؟ این به این علت نبوده که دچار عذاب وجدان شدیم ؟
آغاز یک سفر بود
وقتی نفس کشیدیم
با هر نفس هزاربار
بسوی مرگ دویدیم
تو این قمار کوتاه
نبرده هستی باختیم
تا خنده رو ببینیم
از گریه آینه ساختیم ..
وقتی در زمان حیات دیگران به اونها اعتنا نمی کنیم و فکر می کنیم زندگی یعنی فقط همون دایره ای که دور خودمون کشیدیم , بعد از رفتن عزیزان , برای جبران عذاب وجدان مرتب کار و زندگی خودمون رو می گذاریم که بریم به مزار درگذشتگان تا اینطوری بار گناهانمون رو سبک کنیم ! در صورتی که روح اون فرد رو آزار می دیم با این کارها و از اون بدتر اینکه برای یک جسمی که خاک شده و به اصل خودش برگشته گریه می کنیم و وقت خودمون رو برای اون تلف می کنیم !! یا بازهم مسخره تر , دادن صدقه و خیرات !!! عده ای که تظاهر به بدبخت بیچاره بودن می کنن میان و با مظلوم نمایی و همدردی با نزدیکان متوفا از اونها طلب خیرات و پول و ... می کنن ! عده ای هستن که کلا کار و زندگی اونها اینه مع یک جارو و آفتابه بدست دوره می افتن توی بهشت زهرا و هر جا می بینن که شلوغه و یکی رو تازه خاک کردن همین جوری میان و شروع می کنن به فاتحه خوندن و تو تا بهشون پول ندی بلند نمی شن برن !! این حالا خوبه ! یادمه همون روز که مادر بزرگم فوت کرده بود شب ساعت 12 بود زنگ رو زدن ! از تو آیفون دیدم یه پیرمرد پشت در ایستاده !! پرسیدم با کی کاردارین ؟ گفت بیایین دم در !! خلاصه من و عموم رفتیم دم در و ایشون شروع کردن از مادر بزرگ من ستایش کردن و اینقدر حرف زد که آخر عموم گفت این چی می گه ؟ گفتم هیچی !! تا پول کف دستش نگذاریم از منبر نمیاد پایین !! 1000 تومنی اول رو قبول نکرد ! دومی رو ناز کرد سومی رو هم نیشش باز شد چهارمی رو روی هوا زد و پنجمی روشو زیاد کرد و گفت میوه و شیرینی هم برام بیارین !!!! و یا یک عده که می چرخن توی بهشت زهرا روزهای 5 شنبه و جمعه ببینن کی داره خیرات می ده و سریع می رن اونجا و کمبود ویتامین های بدنشون رو جبران می کنن !! یادم نمیره اولین سالگرد فوت مادر بزرگم بود و بابای من هم طبق معمول که مرسومه کلی دست و دلبازی کرده بود و برای اینکه نشون بده که آره ما خیلی با مرامیم و هر چی گرونتر خرج کنیم یعنی علاقه ما به مرده بیشتر بوده , گرفته بود 100 تا شیر پاکتی میهن رو داده بود شیر کاکائو کرده بودن و با کیک اسفنجی خیرات داده بود به مردم !! من کنارش بودم فقط می تونم بگم انگار این گدا گشنه ها به هم بیسیم زده بودن که در عرض 12 دقیقه 500 لیوان شیر کاکائو و همین اندازه کیک نابود شد " بلعیده شدن " من هنوز حیرون اینم که چطور این همه آدم پیداشون شد و از کجا خبردار شدن که ما اومدیم ؟ همون جا وصیت نامه خودم رو توش تجدید نظر کردم و این سطرها بهش اضافه شد که در صورت مردن و افقی شدن این جانب , به هیچ کس از جاندار و انسان و جن و چهارپا , حتی یک قطره آب هم نباید داده بشه !! اگه کسی طلب پول کرد تو حلقش سرب داغ بریزین و اگه تقاضای میوه و شیرینی و غذا کرد به خوردش کاکتوس زیون مادر شوهر بدید !!!!!

دیگه وقتی که کسی از دست رفت چه آدم هر روز و شب بره بالا سرش و رو قبرش بشینه و گریه و زاری کنه هیچی عوض نمی شه و پشیمونی سودی نداره ! باز هم این برمی گرده به ما که تا زنده هستند قدر همدیگه رو بدونیم ... چقدر از مراسم عزاداری که تو فیلم ها می بینم لذت می برم !! طرف می میره خیلی قشنگ درستش می کنن تا همه حتی از جنازش هم شاد بشن و خاطره خوبی داشته باشن . و بعد مثل آدم با یک اتومبیل شیک می برنش قبرستون و خیلی با کلاس می گذارنش توی گور و بعد هم چند شاخه رز می اندازن روی تابوتش و بعد هم آروم آروم خاک .... هر کی دوست داشت میاد هر کی نخواست نمیاد !! اما تو ایران چی ؟

طرف که می میره قوم و خویش که هیچ , در و همسایه و غریبه و .... باید بیان اصلا انگار زور و اجباره و تازه نری ناراحت می شن انگار که به همسرشون تجاوز کردی !!! روز اول مراسم مسخره ای شروع می شه !! اول از همه جنازه رو با گریه و آه و ناله می برن پزشکی قانونی و بعد از اینکه سلاخیش کردن می فرستنش بهشت زهرا ! تو اونجا هم مرده شورهای عزیز با شامپو دارمو و صابون داروگر و گاهی هم صابون رخت شویی جنازه رو می شورن و بعد کافور می زنن و لای کفن می پیچن و تحویلش می دن به صاحبان عزا !! حالا بد به حال جنزه های آش و لاش !!! بعد هم می گن گناهه که مرده رو درست می کنن !! آخه با اون قیافه های له شده و تکه شده می شه مگه جنازه رو به مادر و پدر و یا فرزندان نشون داد که اون صحنه تا آخر عمر بره تو مخ اونها و تا قیامت کابوس ببینن ؟ و این در حالیه که این مراسم مرده شوری در یک آکواریم بزرگ انجام می شه و بازماندگان با چشم های اشکبار دور این آکواریم به نظاره مراسم شست و شو مشغول هستند !! بعد از اون لا الاه الا اله گویان با گرفتن یک تابلو بزرگ به دست که روی اون اسم متوفا نوشته شده جوری که همه مردم دنیا ببینن که فلانی مرد !! به سمت قبر راه می افتن و مثل لاشه گوسفند اونو به دست می گیرن !! بعد هم موقع خاکسپاری صد نفر می افتن و غش و ضعف می کنن و یک عده می رن بیمارستان و یک عده ولو می شن و عده ای گریه می کنن و بعد هم پای نفرات بعدی پیدا می شه که با یک آمپلی فایر و یک میکروفن حاضر می شن و شورع به مرثیه خوانی می کنن ! و بعد که حسابی صاحبان عزا رو دق مرگ کردن و داغشون رو تازه کردن و مغز مردم رو سوراخ کردن ول می کنن و می رن و بعد هم جنازه رو خاک می کنن و فاتحه ... صلوات !! تازه این اولشه !! بعد از اون همه جمع می شن و می رن منزل متوفا و جدیدا هم مد شده که صاف از بهشت زهرا می رن یک رستوران از پیش رزرو شده به صرف شام !! وقتی مهمانان گرامی get lost شدند تازه یک مراسم مسخره دیگه شروع می شه و اون هم روشن گذاشتن چراغهای کل خونه تا سپیده صبح هست !!!! تازه از فردا شروع می شه مدام سر و کله آدمهای فضول و غم پرست !! جالب اینجاست تا صاحبان عزا فرد جدیدی رو می بینن انگار داغشون تازه می شه شروع می کنن به گریه و زاری !! بعد از اون روز سوم دوباره همین برنامه ها تکرار می شه و این بار انگار که جشن عروسیه !! کارت دعوت برای همه می فرستن که در فلان ساعت بیایین مسجد !! زنها یک طرف و مردها یک طرف و فامیل درجه یک هم دم در به پیشواز !! بعد از اون هم دوباره شام می دن و می ره تا شب هفت !! و بعد هم چهلم و خلاصه تا یکی دو سالی برنامه همینه و شما فکر کنید تفاوت مراسم خاکسپاری ما ایرانیها رو با مردم کشورهای دیگه و خودتون قضاوت کنین که کی منطقی تر فکر و رفتار می کنه !!
سال بعد برای مراسم سالگرد نیمی از این عده که دعوت بودن میان که البته اگه برای صرف شام باشه که نه تنها اونها که دوبرابر هم اضافه می شن اما اگه فقط مسجدی و مراسم خشک و خالی باشه هیچ کس نمیاد !! سال بعد از اون هم که کلا همه فراموش می کنن و عده کمی میان و بعد از اون هم در آخر هیچ کس دیگه یادش نمیاد که کسی به این نام روزگاری زنده بود ومی زیسته و اصلا بدنیا اومده ...
آدم خیلی حقیره
بازیچه تقدیره
پل بین دو مرگه
مرگی که ناگزیره
حتی خود تولد
آغاز راه مرگه
حدیث عمر و آدم
حدیث باد و مرگه ....

پس در آخر بیاییم به جای این کارهای احمقانه یکمی هم به چیزهای خوب فکر کنیم کمی به شادی , کمی به زیبایی ها و محسنات دیگران و لحظات خوش با اونها بودن و قدر لحظه ها و حال رو دونستن نه مرده پرستی و نه غم پرستی , بیاییم کمی زنده ها رو بپرستیم ...

بپرسیم حال هم تا زنده هستیم
ز خودخواهی و غفلت ما بس توانا هستیم
به ناگه بانگ آید رفت فلانی ... ای وای...
کنیم شیون و زاری , چو ما مُرده پرستیم
بگیرید دست هم در این آشفته بازار
ای شما که یار کسان بی کسانید
محبت رفته و الفت گریزان است
در این کهنه سرا کو غمستانی؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001