فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, December 27, 2002
من نمی دونم اینجا سایت بازاریابی و تبلیغاتیه یا وقایع نویسی ؟
دیروز رفتم قسمت نظرخواهی رو باز کردم دیدم یه آدم بی وجود و سوسولی توی آخرین کامنت نوشته : علاقه مندان به مایکل جکسون بیان به سایت من تا جدیدترین اخبار و عکسها رو ببنین !!!
منم اول از همه گرفتم این پیغام کذایی رو پاک کردم و بعد هم یک نامه نوشتم به این آغا که جناب : اینجا مگه استادیوم ورزشیه یا اتوبوس شرکت واحد که تبلیغ می چسبونی اونم مفت و مجانی !! حالا اون به جهنم !!!! اصلا گروه خون من با این خواننده های بد صدا و سوسول رپی جور نیست !! من از هر چی از این خواننده های دوزاری و رو حوضیه متنفرم و اگه چیز بدرد بخور برابر سلیقه من " متال " دارید به روی تخم چشم خودم هم تبلیغ می کنم اما این جفنگیات رو نمی تونم تحمل کنم !!

تو آپارتمانی که من زندگی می کنم دیوار به دیوار واحد ما یک زن یهودی هم زندگی می کنه که سال تا سال از این بیچاره صدا در نمیاد !! آدم گاهی فکر می کنه که مرده ! نه صدای آهنگی نه آب باز کردنی نه حرف زدنی ! هیچی !! یه پسر 40 ساله هم داره که استاد دانشگاهه و اون هم شاید در هفته 2 یا 3 روز بیاد پیش مادرش !!
خلاصه من هر وقت از خواب بیدار می شم اول از همه سنگین ترین و دوست داشتنی ترین آهنگهای خودم رو باید گوش بدم تا اخلاق سگیم آمپرش برسه به حد نرمال و تازه بفهمم زنده شدم !! برای شروع هم اکثرا therion گوش می دم یا Six feet Under !! بعد که شارژ می شم کم کم این آهنگها تبدیل می شن به گوگوش و هایده و فریدون فروغی و فرهاد و .... این چیزها !!
چند وقت پیش پسر واحد پایینی که دبیرستانیه منو تو راه پله ها دید و گفت می خوام از رو کامپیوترت آهنگ ضبط کنم . کی وقت داری بیام پیشت ؟ منم گفتم فردا صبح بیا و خلاصه این هم نامردی نکرد و رفت ضبط استریو شش متری خودشو زد زیر بغلش و اومد پشت در و زنگ زدن .... تا من درو باز کردم این زن جهوده هم درو باز کرد و داشت می رفت خرید که چشمش افتاد به این دم و دستگاه و ...... یک حرفهایی بار این پسر بیچاره کرد که من رفتم تو و یک پرس خندیدم !!!! در واقع تمام عقده این مدت که از صبح ساعت 7 - 8 صبح این صداهای ناهنجار رو من می دادم به خورد همسایه ام رو سر این پسر در آورد و فکر کرده بود اونه که هر روز این بلا ها رو سرش میاره ! آخه من قیافم مثل سکه تقلبی می مونه و هر کی منو می بینه می گه آخی بمیرم براش ....... ولی نمی دونه که .... آره در زیر این ظاهر نجیب یک روح سرکش نهفته !!!!!!
از اون روز این زنه هر وقت منو می بینه می گه با این پسره لات نگرد !! تو رو از راه بدر می کنه , حالا بیچاره نمی دونه که این پسره اصلا نمی تونه آب دماغش رو بالا بکشه و من هر وقت می بینمش کلی مچلش می کنم , که هیچ , اصلا تو عمرش هم به موسقی متال گوش نداده و فقط ابی و داریوش گوش می ده !!!!
از این باحالتر هم اینه که پسر این خانم هر وقت منو می بینه نیشش تا بناگوش باز می شه چنان نگاهی به من می کنه از اون نگاههای عاقل اندر سفیه و منم تو ذهنم دائم به این فکر می کنم که لابد داره می گه این قیافه مثبت کجا و این دیوونه بازیها کجا ؟؟؟ یارو استاد دانشگاه هم هست و حتما سر کلاسهای دانشگاهش برای دانشجو ها درباره من مزخرف می بافه و من شدم سوژه این مرتیکه !! اگه استاد روانشناسی هم باشه که واویلا !! احتمالا من بهترین پروژه زندگیش هستم و نوسانات مغز منو چک می کنه که از گوگوش به متال نوسان پیدا می کنم یا برعکس ....
یاد یک شعر افتادم کخ می گه زدی ضربه ای , ضربتی نوش جان کن !! 2 هفته قبل یک خانواده جدید اومدن سمت چپ آپارتمانم و اونجا رو اجاره کردن !! انگار آه و ناله این زنیکه مستجاب شد که حالا بچه های این خانواده از کله صبح واسه من مرضیه و گلپا و اسلانی و حمیرا پخش می کنن و من هم بالش رو باید تو گوشم فرو کنم !! این شد که منم یکبار ساعت 7 صبح یک سنفونی از Blind Gardian براشون گذاشتم 45 دقیقه و از اون روز تا حالا صدا ازشون در نمیاد و من خوابم خوب شده ! البته بماند که کلی هم بد و بیراه شنیدم و پشت سرم چه مزخرفاتی گفته نشد که فلانی تو این واحد زندگی می کنه روانیه و عقل درست و حسابی نداره و ..... اما ارزشش رو داشت !! چون هیچی مثل خواب صبح نمی شه .... از این سوابق درخشان زیاد داشتم ! اوایل اعتیادم به موسقی متال سال 88 - 89 گاهی من و پسرخاله ام هم با این ارازل و اوباش هم نوازی و هم خونی می کردیم و مثلا می خواستیم ادای اونها رو در بیاریم و ترکیب صدای نازک و کلفت با این آهنگها تبدیل می شه به صدای فریاد های انسانی که دارن به فجیع ترین شکلی شکنجش می دن و تمام ساکنین ساختمون فکر می کردن که اینجا شکنجه گاه باز کردیم و خلاصه رفتن و از ما شکایت کردن که از تو این خونه صداهای مشکوکی به گوش می رسه و ما هم که در حال تمرین بودیم و با سرو وضع ژولیده و عرق کرده در رو که باز کردیم یهو مامورها ریختن تو خونه و شروع کردن به گشتن و در نهایت وقتی فهمیدن قضیه چی بوده همه مرده بودن از خنده و آبروی ما بود که به باد رفت ......

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001