فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Friday, December 06, 2002
بی تفاوتی مردها , نمادی دیگر بر نمایش عصبیتهای احمقانه دین ناب آخوندی :

ساعت 19:45 دقیقه پنج شنبه خیابان پهلوی بالاتر از پارک شاهنشاهی با چند تا از دوستام منتظر آمدن تاکسی خالی هستیم که صدای ترمزی شدید و در پی اون صدای شکستن و خرد شدن شیشه و آهن در هم می آمیزه و بعد از سکوتی موقتی صدای ناله های زن و مردی به گوش می رسه و همهمه بلند می شه .. چند عابر به سرعت به محل تصادف می دوند و در یک چشم به هم زدنی دهها ماشین و موتور و عابر در محل جمع شدند و و صدای داد و فریادها و کمک خواستن ها , صدای ناله های مصدومین رو محو می کنه ! کم کم این عده تبدیل می شن به کارشناسانی خُبره که در مورد نوع تصادف و علت اون با هم به بحث می پردازن و عده ای هم شروع به کشیدن کروکی می کنن در این آشفته بازار بدون اینکه کسی پیشقدم بشه برای کمک کردن و یا حتی دست زدن به مجروحانی که نالان در لابلای قطعات آهن و شیشه در خون خود غوطه ورند ...
در همین موقع صدای فریاد زنی بلند می شه و یکی دیگه از اونها در حالی که رمقی براش نمونده دستش رو بی هدف به سمت جمعیت برای کمک تکون می ده .. یکی از حاضرین فریاد می زنه :
یکی به اورژانس تلفن کنه ... و فریادهای کی موبایل داره بلند می شه ... انگار از اینهمه جمعیت فقط همین یک نفر نابغه بود و به ذهنش رسید که باید به کسی اطلاع داد !!!! همه همدیکه رو نگاه می کنن و برای از دست ندادن هیچ قسمتی از صحنه نمایش مجروح شدن چند زن از جای خود تکون نمی خورن که هیچ , حتی پلک هم نمی زنند انگار که دارند نمایش یک عده بازیگر خیابانی دوره گرد رو نگاه می کنند !! جالب اینکه در چند قدمی محل حادثه یک کلینیک شبانه روزی وابسته به .... قرار داره و وقتی که به اونجا مراجعه می کنیم می گن ما بخش اورژانس نداریم و برای ما دردسر ایجاد می شه .... وقتی چند حرف آبدار بهشون می گی باز هم خیلی بی تفاوت می گن : ما نمی تونیم پستمون رو ترک کنیم ! شرمنده ..
- ولی هر لحظه امکان داره بمیرند ...
ولی هر دو سرباز فقط ما رو نگاهت می کنند و می گن ما نمی تونیم !!اضافه خدمت می خوریم !
راننده ماشینی که با موتور سوار تصادف کرده می ره جلو ولی دست دست می کنه و انگار می ترسه که دست زن مجروح رو بگیره و بکشش از لای خرده شیشه ها بیرون !! تا اینکه با لحن مستاصلی رو می کنه به زنهای حاضر در جمعیت و می گه :
من نامحرمم فردا شوهر این خانم از من شکایت می کنه که چرا به زنش دست زدم !! خانمهای با غیرت ... یکی بیاد به اینا کمک کنه .... اما هیچ کس از جاش تکون نمی خورده انگار می ترسن تماس دستشون با خون اونها رو نجس کنه !! تا اینکه زنی از بین جمعیت شروع به فحاشی به مردها و زنهای حاضر ...... و خودش پیشقدم می شه و در پی اون بقیه زنها و دختران حاضر در این معرکه از خلسه در میان و میرن جلو و شروع می کنن به مثلا کمک .. ساعت 20:40 دقیقه و آمدن آمبولانس .....

---------
در این جامعه با فرهنک و دارای مذهب ساختگی و پوسیده طوری جا افتاده برای مردها که وحشت دارند از اینکه دست یک زن رو لمس کنند حتی اگه این عمل برای کمک یا نجات جان اون زن باشه !! اما در مواقع دیگه مثل فرو نشوندن عقده های جنسی و هوس های کثیف خودشون و یا انگولک کردن و آزار و اذیتهای جنسی , دست زدن به زن بطور کامل حلاله و حتی ثواب هم داره و تبرکه !! درست مثل اون جوک :
می گن بسیجیها یکنفر رو داشتن شلاق می زدن در ملاء عام بعنوان امر به معروف و نهی از منکر !! به نوبت که خسته می شدند می اومدن کنار و به دیگران می گفتند کی می خواد فیض ببره ؟ و هر بار یکنفر می اومد ... تا اینکه در آخر دیگه کسی باقی نمی مونه که بیاد شلاق بزنش در همین موقع فرد مضروب رو می کنه به جمعیت و می گه : اگه کسی نیست بیاد در فیضیه رو ببندین و ما رو خلاص کنین ....

جوری برای ما جا انداختن که فکر می کنیم زن یعنی موجودی که دست زدن به اون باعث بی ایمانی و کفر و مرتد شدن می شه !! هستند شوهران احمقی که حاضر نیستند در مواقع بیماری , همسرانشون رو بدست پزشکان مرد بسپارند و اگر در اون تخصص خاص پزشک زنی وجود نداشته باشه اون زن یا باید بر طبق اصل شفاعت موجودات خیالی و معجزه و نذر و نیاز , فی سبیل الاه خوب بشه و یا خیلی عادی در کمال خونسردی بمیره ... خیلی راحت !! در کتاب شفاء تالیف ابن سینا در جایی خونده بودن که چطور بوعلی سینا زنان رو معاینه می کرد .. در بخشی در مورد معاینه زنی نوشته بود که : زنی دچار تب شدید بود و بوعلی برای معاینه اون زن میله ای فلزی رو بدست اون زن داد و از طریق انتقال گرمای بدن زن به آهن فهمید اون دچار تب شده !!!! احتمالا آلیاژ اون فلز تیتانیم یا آلومینیم بود که گرما رو به این سرعت انتقال داده و همین طور تب اون زن در حد بالای 70 درجه بوده که تونسته اون میله رو گرم کنه و نمی دونیم که در دمای بیشتر از 40 درجه دچار پریشانی و عدم درک می شه !! و در نهایت , مرگ !

مسلمانها قرن ها اروپاییان رو مسخره می کردند بخاطر دین مسیحیت و دادگاههای تفتیش عقاید ! اما همین اروپاییان وقتی که دین رو گذاشتند کنار و اون رو از مسائل دیگه جدا کردند , عصر رنسانس بوجود اومد و اروپاییان وحشی از مسلمانهای به اصطلاح متمدن پیشی گرفتند و هنوز که هنوزه ما داریم در جهالتهای دین خودمون دست و پا می زنیم , در قرن اتم و کامپیوتر که دنیا موشک هوا می کنه ما هم امام زمان می فرستیم هوا .....

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~




........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001