فرياد بي صدا

Disclaimer : In This Site , There Are Some Words That Aren't So Polite & May Not Be Suitable For Children Under +18  

Sunday, November 24, 2002
اول هفته ست و در ابتدا قبل از هر نوشتاری می خوام تشکری کنم از همه دوستانی که لطف کردن و تولدم رو تبریک گفتن . چون تعداد نامه های رسیده فقط می تونم بگم " بسیار " هست و امکان جواب دادن به تک تک اونها نیست , همین جا بطور کلی از همتون تشکر می کنم , واقعا منو شرمند کردین ممنون هزار تااااااااا ...

اندر حکایت آزمون گزینش برای استخدام یا دادگاه تفتیش عقاید اسلامی ؟؟!!

امشب تو اطاقم نشسته بودم و داشتم کتاب می خوندم که دوست بسیار عزیزی تلفن کرد و خبر قبولیش بعنوان استادی دانشگاه تهران رو داد و بعد از 50 تا قرار شیرینی و شام و ناهار که با هم گذاشتیم یکدفعه گفت : حالا امتحان گزینش هم مونده !!! منم یکم سر به سرش گذاشتم و بعد ار خداحافظی یاد مطالبی افتادم و گفتم بیام اینجا بنویسم که اگه فردا اومد خوند براش بشه یک پشتگرمی و با اعتماد به نفس تو این آزمون کذایی قبول بشه .....

بیایین تصور کنین که یک دختر خانم با کلاس که تو عمرش چادر سرش نکرده و خیلی ریلکس و سکسی هم لباس می پوشه و چند صد تا هم دوست پسر داره می خواد بره امتحان گزینش بده !! نتیجه چی می شه ؟ رد می شه ؟ نخیر !!! مگه کشکه ؟ مردم ایران همه از دم هنر پیشه تشریف دارن ... الان عرض می کنم ......
من یه دختر خاله دارم که در زیبایی لنگه نداره و هر چی عفریته و جن بوداده وجود داره در دنیا , از عاشقان سینه چاکش هستن ! حالا این به کنار با این اوصاف این هیکلش منو کشته !!!! قلیون یا آفتابه دیدین ؟ یک جای صاف نداره و بالاش قلمبه ست بعد میاد پایین باریک می شه دوباره پایین تر می ره و مثل خیک می شه و خلاصه این زیباترین و مناسبترین تشبیه به این خانم می تونه باشه !
خوب اما خصوصیات اخلاقی !! نصف پسرهای تهران با این خانم حشر و نشر دارند و خودشون هم .... خلاصه در یک کلام " تابلو " !!! بهتر از این نتونستم تشبیه کنم !!
این خانم با این وضعش می خواست بره امتحان گزینش بده و شب اومده بود پیش من که ارشادش کنم !! اونم چه کسی ؟ پیش من !!! شیطان اعظم .. اهاها و منم مدام سر به سرش می گذاشتم اونم چون خیلی آدم ساده ای هست باور می کرد اولش و بعد که من می ترکیدم از خنده دوزاریش می افتاد که سر کار گذاشتمش و چُسی می اومد واسم !!!! مثلا من می گفتم : ببین وقتی رفتی اونجا بهت می گن دوست پسر داشتی یا نه ؟ بعد بهشون می گی فقط یکی داشتم بعد می شست یادداشت می کرد حرف منو .... منم هر چی سعی می کردم نخندم نمی شد و یهو منفجر می شدم و اینم در کمال خنگی با یک لحن مظلومانه ای می پرسید الکی گفتی ؟ منم شرشر اشک می ریختم از خنده و خلاصه یادمه اون شب رودل کردم از بس خندیدم و تا یک هفته دلم درد میکرد و عضلات فکم گرفته بود !!
خلاصه جلسه رسمی شد و منم رفتم رو منبر و شروع کردم خطبه خوندن :
اول از همه که باید دور مانتو روسری رو خط بکشی و بشی یک زینب کوماندو به تمام معنا ! هر چی اعضای بدنت کمتر معلوم باشه شانس قبولیت بیشتره مثلا سر تا پا باید مشکی تیپ بزنی !! دستکش مشکی روبنده چادر کفش و خلاصه همه چی باید مشکی باشه مخصوصا لباس زیرت ... " باز هم دمپایی " برای تضمین هم بهترین چیز استقاده از روتختی دو نفره اطاق خواب مادر پدرته که بطور کامل بانداژ می شی ... دوباره زد تو کامپیوترش و بعد که فهمید شوخی کردم جوابش دمپایی بود که خورد تو سرم ... بعد ادامه دادم : سر بزیر رفتار می کنی و از این خنده هات که مثل شیهه اسب می مونه نباید بکشی و مدام هم نیشت باز نمی شه !! هر جا هم دیدی داره خندت می گیره به این فکر کن که یکروز رو باید بدون دوست پسر بخواهی زندگی کنی !! بعد چند تا اقدس کماندو و ملا و آخوند نشستن اونجا و ازت سوالهایی درباره نماز و روزه و این چیزها می پرسن !! که همه رو بلدی اما نکته مهم اینه که باید درست سلام کنی !!! اگه درست سلام کنی همه چی درست می شه !
بعد گفت جدی ؟
منم گفتم آره عزیزم جدیه جدی ! تو فقط کافیه امتحان کنی تا ببینی که همون لحظه می گن شما قبولی .....
بعد دوباره پرسید خوب چی باید بگم زود باش یادم بده !!!!
گفتم : وقتی رفتی تو می گی : سلام .... بعد اون آغا یا خانم می گه : علیکم السلام .. و تو هم می گی : و رحمت الاه ..... و اون هم می گه : و برکاتٌ !!
از همین جاست که اون می فهمه نور ایمانت نور افکنه و شدید نور بالا می زنه و فوری استخدامت می کنن !!
-
وای خدا .... فرداش این خنگول رفت برای گزینش .... یه آخوندی اونجا نشسته بود و این خانم بهش می گه سلام ...
آخونده هم می گه : وعلیکم السلام و رحمت الاه و برکات ....
این بیچاره هم که تو عمرش آخوند ندیده بود , جو می گیرش و طفلی حول می کنه و می گه :
سبحان ربی العظیم و بحمده ....... وای من وقتی اینو شنیده بودم تا یک ماه هر روز فقط می خندیدم و این خانم شده بود جوک خانوادگی ما !!
اما نکته داره !!
از اون به بعد که این خانم استخدام شدن و تشریف می برن سره کار این لباسها پوشش ایشون رو تشکیل می ده :
چادر - مقنعه - مانتو - شلوار - جوراب کلفت - کفش جلو بسته و ...... همه از دم مشکی !!! اما همین خانم به محض این که وارد خونه می شن کشف حجاب می کنن , لباس های ایشون متشکل می شه از بیکینی یا یک شلوارک کوتاه و یک تاپ یا مینی ژوپ و تاپ و .... ! و یا وقتی می خوان برن بیرون یا مهمونی یا با دوست پسرهای عزیزشون ملاقات کنند , استرپتیز کامل می کنن ! حالا حرف من اینه که معنای این حجاب های مسخره و دست و پا گیر و آزمون های مسخره و فرمالیته چیه ؟ تا کی می خوان خودشون رو احمق کنن !؟!
مگه می شه حجاب رو زورکی وضع کرد ؟ کسی که محتاج به کار هست حاضر می شه به این شکل لباس بپوشه و خودشو مثل انتر و عجوزه کنه ! اما ذات اصلی این آدم آزادی و بی حجابی و خلاصه سکس رو می پسنده و نمی تونه عوضش کنه ! از اون لذت می بره ! از برهنگی کمال لذت رو می بره و زیاد به لباس پا بند نیست و دوست داره همیشه هر طور راحت هست بره و بیاد و باشه !
من خودم اگه روزی مجبور باشم برای کار خودم رو محدود کنم محاله اون کار رو قبول کنم ! اما متاسفانه به علت نیازهای مادی جامعه , از مردم براحتی سوء استفاده می کنن به نفع خودشون و ترویج حماقت !! یک موضوع جالب به ذهنم اومد که بی ربط به این موضوع نیست :

وقتی لنین به قدرت رسید برای اینکه هوا دار های خودش رو زیاد کنه اول از همه شروع کرد به ترور مخالفان درجه یک توسط " زتا " ! بعد از اون هم تبعید مخالفان درجه 2 و 3 به سیبری ! بعد نوبت به کسانی بود که آینده نظام کومونیستی رو باید می ساختن ! نظام کمونیستی هم اساسش بر بی خدایی بنا شده و اصلا اعتقادی به خدا ندارد ! در اون زمان بعلت جنگ جهانی و جنگ داخلی بین بلشویک ها , روسیه به کشور بسیار فقیری تبدیل شده بود و مردم در فقر و گرسنگی مطلق بودند ! بچه ها رو در حیاط مدارس جمع می کردن و می گفتن : کی به شما نون می ده ؟ همه می گفتن خدا !!!! بعد می گفتن پس بگین خدا به ما نون بده ! همه با صدای بلند اینو می گفتن , بعد می گفتن کو نون ؟ خدا نون داد ؟ دیدین خدا که نون نمی ده ! حالا بگین لنین به ما نون بده ! به محض گفتن این حرف سبد های نون رو می ریختن جلوی بچه های گرسنه ! و می گفتن دیدن ؟ این لنین بود که به شما نون داد !!! این عمل هم اونها رو بی خدا می کرد و هم طرفدار لنین !

اما در حال حاضر هم همین روش به نوعی دیگه اجرا می شه ! یعنی کی کار می خواد ؟ هر کی که بگه درود بر ..... و ....... و چادر سرش کنه , الکی جانماز آب بکشه و دولا راست بشه !! موقع استخدام هم باید از دادگاه تفتیش عقاید اسلامی یعنی امتحان گزینش عبور کنند و نماز بلد باشه و ادای آدم های با خدا رو در بیاره ! دختر خاله من هم به این صورت استخدام شده ! حالا با گفته های من شما تصور کنین که یه دختر با این شرایط به قول آخوندها بی بند و بار چطور تونسته از این آزمون ها عبور کنه ؟ دختر خاله من حتی بلد نیست قرآن بخونه !!! دیگه باقی رو خودتون حدس بزنید !!!! بعنوان نمونه همین هنرمندان تلویزیون ایران !! وقتی فیلم بازی می کنن و یا باهاشون مصاحبه می شه اگه کسی ندونه فکر می کنه مریم مقدس هستن ! اما همین افراد در زندگی خصوصی خودشون یه پا آرتیستن !!! مثلا چند وقت پیش شبکه 3 یکی از خانم های بازیگر رو آورده بود بعنوان نامزد بهترین بازیگر زن ! این خانم مانتوی کوتاه پوشیده بود و شلوار پاچه گشاد و و خلاصه که با سن 40 سالش تیپ یه دختر 16 ساله رو زده بود ... این خانم رو بردن اطاق گریم و ابروهاش رو با مداد کلفتت کردن و تنش مانتو بلند کردن و مقنعه و ... بعد فرستادنش روی سن !!

آیا شما با من موافق نیستید که امروزه دلیل این همه بی حرمتی و بی توجهی به مذهب همین عوامل باشند و عده ای از افراد شیطان صفت که بنام اسلام سعی در بی حرمتی و نفرت مردم نسبت به دین رو دارند باعث ایجاد این دگرگونی و ابتذال شدند ؟!؟

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~



........................................................................................

© تمام حقوق و مزايای این سایت متعلق به شخص شيوا میباشد

Design By Shiva © 2001